از من یه زن بساز
« دوست ندارم خاطرات رو دوباره زنده کنم. من سه سال(درجنگ جهانی) جنگیدم... سه سال خودم رو زن حس نکردم. انگار بدنم مرده بود. در این مدت ... هیچ احساس و میل زنانه ای هم نداشتم این درحالی بود که خیلی زیبا بودم... وقتی شوهر آینده ام بهم پیشنهاد ازدواج داد ... بهم گفت: جنگ تموم شده ما خیلی خوش شانس بودیم که زنده بودیم با من ازدواج کن. من می خواستم بزنم زیر گریه، فریاد بکشم، بزنم زیر گوشش، یعنی چی با من ازدواج کن؟.... به من نگاه کن ... ببین تو چه وضعیتی هستم. تو اول از من یه زن بساز»
خاطرات زن خلبان در جنگ جهانی
ادامه:چهره زنانه جنگ_ یادداشت روزنامه ایران
✍
معصومه فاطمی
https://eitaa.com/dokhtarehavva