♣️♣️♣️🖤♣️♣️♣️
جبران محبت ابی عبدالله (علیه السلام) توسط کوفیان!
سيد مرتضى در كتاب عيون المعجزات از امام جعفر صادق روايت ميكند كه فرمود: اهل كوفه بحضور حضرت امير آمدند و از نيامدن باران به آن بزرگوار شكايت كردند و گفتند: از خدا براى ما باران بخواه! حضرت امير به امام حسين فرمود: برخيز از خدا براى ايشان باران بخواه!
💧💧💧💧💧💧💧💧💧💧
امام حسين عليه السّلام برخاست و پس از اينكه حمد و ثناى خداى را بجاى آورد و درود بر پيغمبر خدا فرستاد اين دعا را خواند:
اللهم معطى الخيرات، و منزل البركات، ارسل السماء علينا مدرارا، و اسقنا غيثا مغزارا، واسعا، غدقا، مجللا، سحا، سفوحا، فجاجا، تنفس به الضعف من عبادك، و تحيى به الميت من بلادك، آمين رب العالمين
هنوز آن حضرت از دعا فراغت حاصل نكرده بود كه فورا باران رحمت حضرت پروردگار فرو ريخت و اعرابى از نواحى كوفه آمد و گفت: نهرها و جويبارها را ديدم كه از آب موج ميزدند!
💦💦💦💦💦💦💦💦💦
از برادر عطاء بن السائب نقل شده كه گفت: من روز عاشورا شاهد بودم كه مردى از قبيله تيم بنام عبد اللَّه بن جويره نزد امام حسين عليه السّلام آمد و گفت: يا حسين! امام حسين فرمود: چه ميخواهى!؟ گفت: مژده باد تو را به آتش جهنم!🔥
امام فرمود: ابدا اين طور نيست، بلكه من برحمت خداى آمرزنده و شفيعى مطاع خواهم پيوست، من از خير بسوى خير ميروم، تو كيستى؟ گفت: من ابن جويره ميباشم. ناگاه امام حسين عليه السّلام بقدرى دست مبارك خود را بلند كرد كه ما سفيدى زير بغل آن بزرگوار را ديديم، آنگاه در حق ابن جويره نفرين كرد و فرمود: اللهم جره الى النار يعنى پروردگارا! وى را دچار آتش نما!
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
ابن جويره در غضب شد و بر امام حسين حمله كرد. اسب وى او را بنحوى بزمين زد كه يك پاى او در حلقه ركاب ماند و سرش روى زمين قرار گرفت. سپس اسب او پا بفرار نهاد و او را همچنان ميكشيد و سرش به هر سنگ و درختى ميخورد تا اينكه پا و ساق پا و ران وى قطعه قطعه شد! و شقه ديگر بدنش همچنان در ركاب آويزان بود و بدين كيفيت داخل جهنم گرديد.
(کتاب زندگانى حضرت امام حسن ع و امام حسين ع، ص: 197 نوشته علامه مجلسی)
♣️♣️♣️🖤♣️♣️♣️
@zanmzharghamalkhoda