✍حضرت علامه ذوالفنون حسن‌‌زاده آملی (رضوان الله علیه) تفسیر ابوالفتوح رازی در ضمنِ کریمه‌‌ی: "يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّک"(مائده/۷۱) 🪶 در بیان واقعه‌‌ی غدیر خم، تا آن‌که فرمود: آنگه اِشارت کرد؛ یعنی پیغمبر اکرم (صَلّی الله عَلیهِ وَآلهِ وَسلّم) به امیرالمؤمنین علی (عَلیهِ السّلام) و او را بخوانْد و با خود بر آن منبر برُد {منبری که از پالان‌‌های شتران جمع کردند و برهم نهادند} و دو بازویِ وی گرفت و او را برداشت بگردانید و بر مردمان عرض کرد، چنان‌که عروس را جلوه کنند. "حَتَّى رأیَ النَّاسُ بَيَاضِ إِبْطَيْهِما" (دستها را تا آنجا بالا برد که سفیدی زیر بغل‌‌شان را دیدیم) و ساعتی خاموش می‌‌بود. 🪶 چنین گویند که شبلی در روز غدیر نزدیک یکی از معروفان شد از علویان، و او را تهنیت کرد‌. 🪶 آنگاه گفت: یا سیدی تو دانی تا اشارات در آن چه بود که جدّت دستِ پدرت گرفت و برداشت و سخن نگفت؟ 🪶 گفت: ندانم. گفت: اِشارت بود به آن‌که زنانی که از جمالِ یوسف بی‌‌خبر بودند، زبانِ ملامت در زلیخا دراز کردند و گفتند: "امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَها حُبًّا إِنَّا لَنَراها فِی ضَلالٍ مُبِين" (یوسف/۳۱) او خواست تا طرفی از جمال یوسف به ایشان نماید، مهمانی ساخت و آن زنان را بخوانْد و در خانه‌‌ی دو در بُرد و بنشانْد؛ و یوسف را جامه‌‌های سفید در پوشید و گفت برای دل من، از این خانه در رو، و به آن در بیرون شو. 🪶و ایشان را گفت: من می‌‌خواهم تا این دوستِ خود را یک بار بر شما عرض کنم. برای دلِ من، بر او مبرتی(= نیکی) کنید. 🪶 گفتند: چه کنیم؟ گفت: هریک را کاردی و تُرَنجی بدست می‌‌دهم، چون آید هریک پاره‌‌ی ترنج بِبُرید و به او دهید. گفتند: چنین کنیم. چون (یوسف) از در درآمد و چشم ایشان بر جمالِ او افتاد، خواستند که ترنج ببرند، دست‌‌ها بِبُریدند. 🪶 و حیرت چون برفت، گفتند: "حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ"(یوسف/ ۳۲) گفت(زلیخا) دیدید این، آن است که شما زبانِ ملامت بر من دراز کردید به سبب این: "فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيه" (یوسف/۳۳) 🪶 رسول(عَلیهِ‌‌السّلام) هم این اشارت کرد و گفت: این، آن مرد است که اگر وقتی در حقّ او، سخنی گفتم شما را خوش ننماید و زبانِ ملامت دراز کردید. امروز بنگرید تا خدای تعالی در حقّ او، چه گفت، او را چه پایه نهاد و چه منزلت داد؛ آنگاه گفت: "ألَسْتُ أوْلَى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ" الخ 📚هزار و یک نکته، ۵۸۱ صفحه ۳۲۸ و ۳۲۹ @fetneh1🔥