۱ـ
ما کجا تعلق پیدا میکنیم ؟
و در این تعلق دوست میداریم و غم و اندوه و شادی و سرنوشت چیزی یا کسی را به عهده میگیریم ؟
بی تابش میشویم و بی قرار از دست رفتن اش؟
عشق می ورزیم و عاشقانه دوستیِ مان را به رخ هم میکشیم؟
____________________
گاه تعلق ها از صورت و ظاهر و موقعیت و شرایط و جایگاه و سود و منفعت ماست
و گاه تعلق ها از اتفاقیست و در پی حادثه ای ما کسی یا چیزی را میابیم و تعلق پیدا میکنیم،
و در برش پناه میحویم و متعلق لحظه های اضطرار و نا بسمانی ما میشود.
گاه تعلق ها فطری است و یگانه با وجود ما در آمیخته اند همچون مادری به فرزندی یا که هم حب و عشق ما به معبودی ازلی که قدرت لایزال دارد و معلول علت های ماست.
گاه تعلق ما نشأت در وابستگی و عادت ما دارد و فقر وجودی ما و طلب آسودگی و راحتی ما مانند تعلق ما به تکنیک و تکنولوژی و لوازم جهان ما.
اما گاه تعلق به آینده داریم آینده ای که نیست و هیچش پیدا نیست
روشن نیست و آمدنش حتمی نیست
مبهم است و گنگ
غریب است و نا آشنا
اجمال است و ناگفتنی
و...
تعلق ما به آینده
آینده ای غیر از آنچه که هست و بوده است
شاید تعلق ما به جهان آرمانی و مطلوب ما.
ما مردمان بی تعلقیم و بریده از هر تعلقِ فطری و وجودی به چیزی و کسی
تنها تعلقمان ظاهر و صورت بیرونی ماست که از بین نرود و نکند حرف و سخنی یا که هم
تکانهٔ مرگ خانه عنکبوتی بیرون ما را
ویران کند.
ما متعلق به کدام آینده ایم و کجا رنگ روشن آینده را به بوم نقاشی خیال می آوریم و در تعلق به آن میجنگیم و میسازیم و صبوری میکنیم و فکر میکنیم و شعر و هنر و ادبیات و فلسفه را در تعلق به این آینده می آزماییم؟
ما بی تعلق و بی نسبت فرو افتادیم در این جهان و هروز وجود خود را به تعلق های رنگارنگ می آزماییم و از هرشکست، تعلق دوباره میجوییم و بازی به راه می اندازیم.
ما بی تعلق به گذشته و راه چند هزار ساله
فرهنگ و هنر و تفکر دینی خویشیم و هرچه داشتیم و نداشتیم را نمیجوییم و نخواهیم جست که چشم یافتنش را هم نداریم.
اما گاه ما هم، رنگ و پی تعلق میجوییم به یکدیگر و به وضع و حال و هوای زمانه مان،
و در این تعلق وجود هم را پاس میداریم و در آیینه همدیگر متعلق به آرمان آینده مان امید میابیم و وجود دل کندن و رفتن به آنچه باید باشیم و میخواهیم باشیم میابیم،
و از خود و یکدیگر به پرسش می افتیم
که کجا بودیم؟
و کجا هستیم؟
و آیا به کجا میرویم؟
و ریشه خود را میجوییم و غربال میکنیم داشته و نداشته مان را و عزم و همت هایمان را رنگ آینده می دهیم.
نگاهی بیندازیم و ببینیم کجا ما طعم این تعلق را یافتیم ؟
کدامین ایام و در کدامین روز یا کدامین نیمه شب؟
خون کدامین شهید و شهادتش به راهی که باید در پیش بگیریم ؟
عید و عزا و شهادت چه کس؟
و در آخر
در آیینه کدامین سخن و وجودِ پیری راهبر و رهبر؟
آری آیا چه وقت و زمان ما خود را به یاد آوردیم؟