📖خلاصه ای از کتاب 🔷قسمت هفدهم از زبان دوست شاهرخ اوایل سال ۱۳۵۷ بود که شاهرخ به کاباره میامی رفت جایی بسیار بزرگتر و زیباتر از کاباره قبلی.😇 شهروز جهود گفته بود: اینجا باید ساکت و آرام باشه🤫 چون من مهمانهای خارجی دارم برای همین هم روزی سیصد تومن بهت میدم.🙂 در آن ایام آوازه شهرت شاهرخ تقریبا در همه محله های شرق تهران و بین اکثر گنده لات های آنجا پخش شده بود😌. من دیده بودم چند نفر از کسانی که برای خودشان دار و دسته ای داشتند چطور به شاهرخ احترام گذاشتند🫡 و از او حساب می‌بردند. در یکی از دعواها شاهرخ به تنهایی اصغر ننه لیلا به همراه دار و دسته اش را زده بود😉. آنها هم با نامردی از پشت به او چاقو زده بودند🤕 شاهرخ در آن ایام هر کاری که می‌خواست می‌کرد و کسی جلودارش نبود😬. 📍ادامه دارد... ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝