یا خیر الرازقین سخت ترین قسمت نوشتن کتاب زندگی نامه یک شهید برای نویسنده، قلم زدن از لحظه شهادت است. اسمش این است که تو یکی، دو سال برای جمع آوری خاطرات شهید و نگارش کتابش وقت گذاشته ای، اما در اصل تو به اندازه عمر آن شهید با او زندگی کرده ای. لحظه هایش را قدم زده و پا به پای کودکانه هایش دویده ای، همراه او پشت نیمکت مدرسه نشسته، به مسجد رفته و پای ثابت هیئت شده ای، در تظاهرات شرکت کرده و پا در یک کفش کرده ای که باید بروم جبهه و تازه از اینجا دوباره متولد شده ای. تو در واقع همراه شهید کلاش به دست گرفته و از کردستان تا جزایر مجنون را در نوردیده ای. چه شهادتها دیده و چه عاشقانه هایی که شنیده ای.چه مناجاتهای عارفانه و چه سیر و سلوکهایی که شبها با نوای منصور نورایی و حاج منصور ارضی در چادر حسینیه گردان داشته ای. تو قلم می زنی... قلم به قلم...قدم به قدم....هر چه به لحظات آخر نزدیکتر می شوی، دلت شور می زند، درست مثل مادری که فررندش برای رفتن به عملیات از او خداحافظی می کند.... تو قلم می زنی....می رسی به شب عملیات. وصیت می کنی. کلمات در دایره لغاتت گم می شوند. کم خوراک و کم حرف می شوی و به قول بچه ها نور بالا می زنی... بیچاره نویسنده! که می داند ته قصه چه می شود. او با تو به میدان رزم می آید...قدم به قدم...قلم به قلم..‌.سرش پر از صدا می شود، توپ، تانک، گلوله، خمپاره، تیر، ترکش....خون، خون، خون.... بیچاره نویسنده! که لحظه جان دادن تو را می بیند، پابه پای هم رزمانت بالای سرت می نشیند و اشک می ریزد، میان بارش گلوله پیکرت را به عقب منتقل می کند و از همه بدتر در خانه ات می رود و خبر را به مادرت می دهد، به گلزار شهدا می رود و با گورکن همراه می شود.‌ تو ستاره می شوی و از نویسنده جدا، در آسمان می درخشی و نویسنده امیدوار می ماند که با نور تو راه را پیدا کند...قدم به قدم...قلم به قلم ✍لیلارستمخانی دی ماه ۱۴۰۲ ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝