گسترده پاسارگاد✔️
#دختره_تو_خونه_روسریمیزاشتهبلاخره_داد_نامزد_مغرورش_دراورد
.
- میشه خواهش کنم به من بگی داستان این چی بوده؟ و پر شال اسرا را در مشت گرفت. بوی عطر مست کننده دختر زیربینی اش پیچیده بود. قلب مردانه اش مثل قلب گنجشک می زد. اگر امشب درد این دل
#سرکش
را با اسرا
#درمان
نمیکرد می مرد. -میشه خواهش کنم تو خونه اینو سرت نکنی؟ و دست برد و پَر مشت شده در دستش را از دور گردنش باز کرد. چشمان
#اسرا
لرزید و
#دل
جاوید هم! قدمی
#جلو
برداشت و اسرا قدمی به
#عقب
. و بازوهای دخترک را اینبار از سر خواهش برای
#دل
خود در
#چنگ
گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/4171169792Cfdf79c1074