💖✨ یکی از آشناهامون‌ (سمیرا) کار میکنه فروشندس! و شوهرش هم یه شرکتی خارج از شهر میره سرِ کار... مغازه داری که دیدین چجوریه! از صبح تا ظهر و از ظهر تا شب باید باز باشن🥲 چند وقت پیش خودش تعریف میکرد: از روزی که رفتم سرکار دیگه زندگی برام نمونده😔 از یه طرف صبح باید زودتر از همه بیدار شم ناهار ظهرو آماده کنم🍝 و تا به خودم میام ساعت ۸ شده باید برم مغازه🥺 ظهر هم که وقتی میرسیم خونه و ناهار میخوریم تا چشم به هم میزنم باید دوباره برگردم مغازه تا ساعت۸ شب😱 شب دوباره همین که رسیدم باید به فکر شام باشم😩 و اینقدر خسته ام که دیگه فقط میخوام بخوابم😭 . ۷