زهد در قرن بیست‌ویکم …مسأله محمدحسین فرج‌نژاد، مسأله‌ای در تراز فرار مغزها هم نیست. محمدحسین فرج‌نژاد، هیئت‌علمی این پژوهشگاه و دانشگاه نشد، نه چون او را به ناحق به حلقه هیأت‌علمی یکی از این مراکز راه ندادند، بلکه چون او نمی‌خواست که عضو هیأت‌علمی این مراکز باشد. محمد‌حسین فرج‌نژاد (جز این سال‌های اخیر که با کمک پدر، صاحب منزلی طلبه‌گی در پردیسان شده بود) سال‌ها مستأجر بود؛ نه چون به ناحق زمینه خانه‌دار شدن او را فراهم نکردند، بلکه او به‌دنبال آن نبود که به هر قیمتی خانه‌دار باشد و بالاخره او تا همین چندی پیش، اصلاً اتومبیل نداشت؛ نه چون به ناحق زمینه اتومبیل‌دارشدن او را از بین بردند؛ بلکه چون او در پی آن نبود که به هر قیمتی صاحب اتومبیل باشد. مشکل انسان‌هایی چون محمدحسین فرج‌نژاد این‌است که حتی به‌دنبال احقاق حقوق خود هم نیستند. این چیزی است که من از آن به «زهد قرن بیست و یکمی» یاد می‌کنم. «زاهدان قرن بیست و یکمی» بیش از آنکه به «حق» خود فکر کنند به «تکلیف» خود می‌اندیشند. آن‌ها بیشتر از «سهم خود از انقلاب» به «سهم خود در انقلاب» اعتقاد دارند. همان ابتدا گفته بود: هی نگویید این انقلاب برای ما چه کرده، بگویید شما برای انقلاب چه کردید؟