🌸
#در_مسیر_عشق 🌸
🌱
#پارت صدوسیوسوم🌱
محمد : فرشید بیا اینجا یه لحظه..
فرشید: بله؟!
محمد :همین الان گزارش رسیده پیدا شدن . خواستی به زهرا بگی ، بگو سالم هستن نگران نشه
فرشید: 😃واقعا؟! خداروشکر چشم میگم
محمد : حواست باشه ممکنه این چند وقتی که خواهر برادرش نیستن رفتارش بد بشه
فرشید: باشه حواسم هست
____
رسول : خب خواهر خل من چطوری؟😂
فاطمه : مگه نگفتم با اون پات راه نرو😡 رفتی ابمیوه گرفتی
خداااااااااا من از دست تو سرم و به کدوم ستون بکوبم
رسول: نگا این دیوار حکم ستون و داره😂 همینجا بکوب عالیه
فاطمه :🙄🙄🙄
رسول : 😶😶😶😶 بله بله ببخشید
درضمن موهات رو بده تو😡 دلیل نمیشه چون بیمارستانی راحت باشی
گوشیت هم بده من حق نداری دست بزنی.
فاطمه : اوم باشه چشم🙂
رسول : زودهم خوب شو که کارمون رو زودتر شروع کنیم😡
فاطمه : اگر دست خودم بود چشم
ادامه دارد....