اوایل انقلاب بود و شروع به کار «مربیان پرورشی» در مدارس. من هم جزء اولین هایی بودم که در این رشته درس میخواندم.
فارغ التحصیل که شدم، در مدرسه پسرانه شهید منتظری تهران (کردار نیک سابق) مشغول به کار شدم.
هرموقع می خواستم قرآن درس بدهم، با همکاری بچهها رحل های مدرسه را بر میداشتیم و به مسجد نزدیک مدرسه میرفتیم. همیشه قسمت زنانه مسجد خالی بود و آنجا کلاس را برگزار میکردم. یکبار که کلاسم تمام شد و داشتم می آمدم بیرون، دیدم برعکس دفعه های قبلی، تمام کفش ها با نظم چیده شده است. خادم مسجد را صدا زدم و گفتم: «استاد محمد دستت درد نکنه، زحمت کشیدی کفش ها را مرتب کردی». گفت: «من که این کار را نکردم! پرسیدم: «پس کی این کار را کرده؟» جواب داد: «آقای رجایی.» گفتم: «آقای رجایی کیه؟ رئیس جمهور؟» گفت: «بله. با آقای باهنر آمده بودند نماز بخوانند، کفش ها را که دیدند، گفتند اینجا چه خبره؟ گفتم یکی از معلم ها داره قرآن درس میده. گوشهی پرده را کنار زدند و شما را دیدند.کفش ها را مرتب کردند و برای تبرک، گرد وغبار روی کفشها را به چشمشان مالیدند.»
🎙حسین مهدیان: مشاور خانواده و معلم تربیتی بازنشسته مهریزی
✍ مصاحبه و نویسندگی: محمدسجاد دهقان منشادی
#عکس_نوشت
🔹️دفتر تاریخ شفاهی شهرستان مهریز
💢
@ganje_mehriz