همه زندگیم لحظه‌ای بود که پَرِ سبز رنگ خادمی‌ات را دست داشتم ، ای شاه ایران .‌ ای رضا جانم ... گره خورد تارهای قلبم به گره پودهای فرش‌های حرمت .. و مهرت را دخیل بستم به پنجره فولادت تا محکم شود پیمان این همیشگی ماندن‌هایم در طریق‌تان .. من ، عاشق صحن رضام و کفتر جلد سقاخانه‌ات .. و قدم هایم به رویای خنکای مسجد گوهر شاد تا کنج امن حرمت در مسیر مشهد شد ... ای شاهد شیدایی‌ام رضا جان..‌ من ، مفتخرم به سالها کنیزی خواهرت و دست بر قلب ایستاده با اقتدار در حرمت خادمی روزی‌ام. ای همیشه جاودان عشقِ مردم ایران یا رضا❤️