.
🖋 در انتظار خورشید
غزه، گویا تو امروز مصداق مقاومت تاریخ انسانیتی، آری تو بلندترین غزوه پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلمی؛
چه عجیب است به تو اندیشیدن و امشب هر چه به تو میاندیشم، جز حیات و شور و شعف مستانه برای بودنی ماندگار در عرصه تاریخ نمییابم.
چطور میشود بدون تو امروز انسان و انسانیت را معنا کرد؟ چطور میشود بدون تو امروز قرآن خواند و نفس کشید؟ چطور میشود به تو چشم دوخت و گذشت و روضهی مقاومت نخواند؟ گویا امروز تو چنان حیرانِ روی حقی و در حرارتِ عشق او گرمی که عالم به وجود تو روشن و گرم شده است و عصر یخبندان را که با قیام خمینی کبیر و استقامت خامنهای عزیز تَرَکها برداشته بود و با نوای او و خون فرزندانش احساس شکستگی میکرد، تو مردانه شکستی و ذوب کردی، ای امیدِ چشمان منتظران تاریخ برای نجات بشریت از یخبندان و ظلمت تاریخ...
گویا هر چه شعر حیاتبخش سروده شده در وصف توست. تو فرزند مقاوم بدر و احد و حنین و احزابی. تو جوانمرد جمل و صفین و نهروانی. تو شیر میدان کربلا و شام تاریخی. مادر هستی به ایستادگیات در امتحان عشق میبالد و گویا صدای توست که با شور مستانه خویش میسراید:
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد
وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده دوشينه
تا روز قيامت هم هشيار نخواهم شد
تا هست ز نيک و بد در کيسه من نقدي
در کوي جوانمردان عيار نخواهم شد
آن رفت که مي رفتم در صومعه هر باري
جز بر در ميخانه اين بار نخواهم شد
از توبه و قرايي بيزار شدم، ليکن
از رندي و قلاشي بيزار نخواهم شد
از دوست به هر خشمي آزرده نخواهم گشت
وز يار به هر زخمي افگار نخواهم شد
چون يار من او باشد، بييار نخواهم ماند
چون غم خورم او باشد غم خوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد، دل بر دگري ننهم
تا غم خورم او باشد، غمخوار نخواهم شد
چون ساخته دردم، در حلقه نيارامم
چون سوخته عشقم، در نار نخواهم شد
تا هست عراقي را در درگه او باري
بر درگه اين و آن بسيار نخواهم شد
آری تو از فریاد صلح بیدادگونه اشعریها رهیدهای، تو امیدت از مسلماننماها و سازمانهای نمادین حقوق بشر آزاد شد، تو آزادهای آزاده از همهی شعارهای مضحک انساننماهای تاریخ، بخوان که نوای شیرینت، قلبهای خوابزده و گمگشتهی بیتاب را به سمت میخانهی عالم عشق میکشاند.
ادامه بده که نوای همهی انبیاء و اولیاء و عشاق عالم در آوای شیرین و سوزناکت شنیده میشود.
چه کسی دردهای تو را میفهمد؟! تو چطور ایستادی که درد عشق و حمل آن مولود پاک بیبدیل شدی؟
غزه، مادریات مبارک؛ آری تو مادری! تو نالههای بیتالاحزان حضرت زهرایی، تو صدای حضرت زینبی که در شام بلای عالم، خطبه میخوانی و فرزندان اسیر در چنگال فریب گرگان گوسفندنما را مادری میکنی و میرهانی... همه فکر میکنند تو محتاج کمکی ولی گویا قصه برعکس است، همه نیازمند مقاومت تواَند تا دیگر بار انسان متولد شود آن هم انسانی از جنس آخرین. سالهاست انتظارهایمان درهم پیچیده و اما قصهی مادری پر از ایمان و یقین تو ادامه دارد و راهت راهی است که از کوثر گرفتهای.
لبیک به تو و آن مادری که حیات از او گرفتهای...
🇵🇸
@gaze_karbala