. 🖋 موی غزه بر فراز آسمان آبی جنوب از شمال سایه‌وار می‌وزید روی شانه‌های باد بود یا که نه باد لابلای زلف او عاشقانه می‌خزید چرخ می‌زدیم زیر چتر جنگل مسلسل گیسویش دست‌هایمان رها سوی آسمان سوی موی او خوب یادم است (که مثل سرخی پرچم سرزمینمان مثل یک فلش هم‌عنان باد رها هرطرف که مایل است موج می‌زند پرت می‌شود و باد مثل یک ندیمه‌ی مهربان چگونه عاشقانه شانه‌اش می‌زند ) باد می‌وزید خنک مثل یخ پیش خود در خیال خود حدس می‌زدم یکی از این دو حالت است یا کسی در مسیر باد سنگ روی یخ شده است یا که دانه‌های برف بر پر دامن و شال غزه‌مان نشسته است و خوب باز یادم است دیده‌اید یا که نه شنیده‌اید باد را موقع اذان صدای اشهد انّ لا ناگهان ادامه‌اش قطع می‌شود و یا فراز‌های دیگرش گاه صدا کم و یا زیاد می‌شود و یا دیده‌اید باد بوی خاطرات می‌دهد و لحظه‌ای حواس و فکرتان پرت می‌شود به چند سال قبل یا که چند سال بعد و شیرفهمتان نمی‌شود که کی و یا چه و کجا ولی مثل آب پشت سد [که مانده است و توی خود غلط می‌خورد] ناگهان دریچه‌ی خیال وا شود زنده می‌شوید مثل زنده‌رود و خیره، غافلید و خنده‌ای میان لب‌های شادتان نشسته است و یک خدا حرف نازده درون سینه و پشت سد لب‌های‌تان خیره منتظر نشسته است باد می‌وزید از شمال باد مثل یاد و خاطرات می‌وزید من به خود توی دل زیر لب آه گریه‌ام می‌گرفت از کار باد خنده‌ام می‌گرفت عجب من چرا مانده‌ام پس چرا نمی‌روم چرا نشسته‌ای هنوز بی‌هوا میان فکرهای آشفته‌ام در هوا فشان انگشت من می‌نوشت پس چرا نشسته‌ای هنوز چرا نرفته‌ای آه بازهم دیده‌اید در میان فکرهایتان نشسته‌اید و تند می‌روید که ناگهان باد مثل یک طناب مثل صاعقه سفت و تیز بین شاخ و برگ یک درخت می‌زند فکر می‌کنی جواب فکر‌های توست فکر می‌کنی که باد با تو حرف می‌زند باد می‌وزید و من بی‌قرار در میان جاده‌ام و گوئیا مثل من اهالی جنوب صدای باد را شنیده‌اند 🇵🇸 @gaze_karbala