.
🖋معمای هستی
زمانی که واژهی صادراتی را می شنیدم، احساس بدی وجودم را فرا میگرفت زیرا صادرات اصولأ توان کشور واردکننده را میگیرد و امید برای جوانها به ناامیدی تبدیل میشود؛ اما با "طوفان الاقصی" واژهی صادرات برایم بازخوانی شد. آری انقلاب اسلامی به گونهای در سرزمین قدس صادر شد که توان مضاعف و غیرقابل وصفی در کوی و برزنش ایجاد کرد که ظهورش در کودکانی که با نوشتن اسمهایشان بر دستها به استقبال شهادت میروند و مادرانی که چنین استقبالی را با تحسین به نظاره مینشینند، شیرزنانی که جوانان خود را تقدیم میکنند و میگویند خون فرزندم رنگینتر از خون حسن و حسین "علیهما السلام" نیست و چنین ذبح شدنی را آبیاری درختی میبینند که میوه هایش با صبر و مقاومت در هم تنیده شده است.
پدری که در چنین شرایطی به دختربچه اش قرآن میآموزد و با اینکه بمباران دختربچه را میترساند اما دوباره ميخواند به امید روزی که فرزندان شهید از دامنش تقدیم چنین انقلابی شود.
نوجوانی که با چنان آرامشی روی تخته سنگی که اطرافش ساختمانهای فروریخته و ماشینهای آتش گرفته از بمباران رژیم غاصب است؛ چنان آیات الهی را تلاوت میکند گویی که با پوست و گوشت و استخوانش، حقانیت آیات را چشیده..
نوجوانی که آنچنان شهامت از چشم هایش میبارد که انسان یاد حاج قاسم، سردار دلها میاندازد؛ بخصوص زمانی که میگويد:"بیایید، بکشید ما را، جوان های ما را بکشید، نسل بعدی متولد میشود"
به راستی چقدر این جملات شبیه جملات امام خمینی "رضوان الله علیه" رهبر فرزانه انقلاب اسلامی است که از حلقوم نوجوانی به این زیبایی به گوش دل میرسد آیا این زبان، زبان وجود نیست؟
اگر ساحت شهادت اینگونه است که زبان الکن از بیان است و اشکها بیاختیار فرو میریزد از گرمای صورتت متوجه اشکها میشوی، ساحت غیب و بطن این ظهور چیست؟
🇵🇸
@gaze_karbala