. نمی‌شود قصه فلسطین و مقاومت را به یاد آورد ولی به واژه‌های "خانه" و "خانمان" و "زادگاه" نیندیشیم. آنگاه که تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی به رسمیت شناخته شد، کسی چه می‌دانست که آیا می‌توان امید داشت که در آینده، کار مردم فلسطین، فقط در زمینِ بارور و زادگاهشان به سامان خواهد رسید! یقینا تشکیل اسرائیل نیز طبق رسم رایج مدرن یک تقدیر یقینی تاریخی بوده و طبق برنامه‌ریزی‌ها و محاسبات و سازماندهی‌های آنها قرار دائمی بر موجودیت اسرائیل گذاشته شده بود. آیا می‌توان در این بین به زن فلسطینی اندیشید آنگاه که کلید خانه مادری و زادگاهش را در دستانش نگه می‌دارد و امیدوارانه بر خلاف همه تفکراتِ حسابگرانه دنیای ظلم و زور می‌ایستد؟ او می‌داند که تعلّق بشر به زادگاهش و ریشه داشتنِ او در زمینی که بر آن زندگی می‌کند، از بیخ و بن در معرض خطر که نه، از بین رفته است!! زن فلسطین درک کرده که از دست دادن ریشه، تنها ناشی از یک حادثه یا یک تصمیم مبتذل نیست؛ بلکه از دست دادنِ ریشه‌ها ناشی از روح زمانه‌ای است که به سبب آن در عالَمی متفاوت قرار گرفته است. او خوب می‌داند که باروری شعر و هنر و انسانیت، فقط در اعماقِ زادگاهِ حیات‌بخش انسان مقدور و ممکن است تا بتواند بر ریشه‌اش تکیه کند و به بوم و بَرِ آن دلبسته باشد. مقاومت در برابر این حملات سهمگین فقط روح مادرانه‌ای را می‌طلبد که در وضع موجود که انسان‌ها اسیر و افسون قدرت و سیاستِ مدرن گشته‌ و غفلت نیز چیره شده، با حیرت و نمی‌دانم‌هایش بیندیشد و شجاعتی یابد که حقیقت همه پیش‌فرضها و غایات هرچند جهانی برایش رنگ بازد. برای این زن، هرگز نقطه پایانی متصور نیست و انقلاب خمینی همان نقطه آغازی بود که زن فلسطینی را برای بارور شدن نهال فرزندانش در در زمین زادگاهشان امیدوار کرد و او را به تجدید عهدی فراخواند که با ریشه‌های خود می‌توان دوباره سر از خاک برکشید و شکفت و ثمر داد. آری! انقلاب خمینی، تدارک همان راهی است که پایان ندارد. 🇵🇸 @gaze_karbala