✍پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت. پادشاه از او پرسید از من چه خطا دیدی که از وزارت، استعفا کردی؟ گفت به خاطر پنج چیز: ● اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من در حضور تو ایستاده می‌ماندم. اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن می‌کند و خودش قیّوم و ایستاده بر همه نظارت دارد. ● دوم: آنکه تو غذا می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اما خداوند، رزّاقی است که خود نمی‌خورَد ولی به من می‌خورانَد ● سوم: آنکه تو می‌خوابیدی و من پاسبانی می‌کردم ولی خدا چنان است که هرگز نمی‌خوابد بلکه مرا حفاظت و نگاهبانی می‌کند ● چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیبی برسد ولی خدای من چنان است که هرگز نخواهد مُرد و مرا از خطرات، حفاظت خواهد کرد. ● پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر اشتباهی از من سر زنَد عفو نکنی، اما خدای من چنان رحیم است که بارها گناه کرده‌ام و او توفیق توبه به من داده و گناهم را بخشیده است. @GgaroGhati https://eitaa.com/GgaroGhati ═────────◇────────═ 🇬 🇬 🇦 🇷 🇴 🇬 🇭 🇦 🇹 🇮