هدایت شده از فارس پلاس
▪️مرحوم حجت‌الاسلام سيد ابوالقاسم شجاعی در خاطرات خود می‌گوید: چون لحن گرمی داشتم، از دوران ابتدايي منبر می‌رفتم. از جمله در محله مرحوم شيخ رجبعلی خياط، بعد از كوچه سياه‌ها. خانم‌ها جمع می‌شدند و من برايشان روضه ماهانه می‌خواندم. 🔻در طبقه پايين جايی كه من روضه می‌خواندم، اتاق جناب شيخ رجبعلی قرار داشت. آن زمان ۱۳ ساله بودم و هنوز به سن بلوغ نرسيده بودم. 🔻روزی بعد از پايان منبر به طبقه پايين آمدم و برای اولين بار با جناب شيخ برخورد كردم. 🔻گويا عازم بازار بود. سلام كردم. نگاهي به صورت من كرد و فرمود: «پسر پيغمبر و نوكر امام حسين (ع) نمازش تا الان نمی‌ماند!» 🔻گفتم چشم. در حالی كه دو ساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان بودم و تا آن ساعت نماز نخوانده بودم. @Fars_Plus