عقیله جان...! خانوم جان..! زینب جان..! و مهمتر از همه خواهر حسینم..🥺 فکر نکنی اگه درگیر روزمره زندگیمم حواسم بهت نیست...😔 قلبم برای تک تک کاشی های حرمت نگرانه...💔 برای رقیه ای که بعد هزاران سال هنوزم تو بازاره نگرانه...🥺 نگاه نکن چیزی نمیگم.. دلم داره مثل سیر و سرکه میجوشه که نکنه ی آجر از آجرای حرمت کم شه.. بانو جان جسمم گوشه آشپزخونه کوچیکم مشغول پذیرایی از سربازان انتقام گیرندتون هست...اما روحم اسلحه ب دست جلوی حرم زیباتون داره نگهبانی میده...😢 من ب یادتم بانو..😭😭 برای سوریه...برای نیروهای مقاومت برای پیروزی حق دعا کنیم..🙏