هدایت شده از قاف عشق
اوایل انقلاب با توجه به تبلیغات سوء دشمن مردم کردستان تصور صحیحی از پاسداران نداشتن. تا حدی که اونارو بی اعتقاد به مسائل دینی و مذهبی می پنداشتن افیونی به خونه هاشون می رفت. با اونا نشست و برخاست می کرد. بیشتر اوقات نمازاشو اونجا می خوند.اخلاق و رفتارش خیلی نظر مردم رو عوض کرد یه روز حاج اکبر رو کرد به محمد و گفت : این جا منطقه ی حساس و پر خطریه! هر کسی حاضر نمیشه اینجا بمونه خیلی هم جای کار داره ... حاضری بمونی ؟ از خطر نمی ترسید. اصلا سرش درد می کرد برای خطر!!! تصمیمش رو گرفت.شد معاون دوم سردار آقا بابایی در همون کردستان اونقدر موند تا شهید شد. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈