🔺یاد باد آن که شادمان گفت 🔻« باد آنچه باد » و رفت 🔺ابر را زیر پَر گرفت 🔻باد را خنده داد و رفت ... آخرین یادگاری ... روزهای آخر، رفتارش خیلی فرق کرده بود. کارهای عجیب و غریبی می‌کرد. غمگین و بیقرار بود. زمین با همه وسعتش برای حاجی تنگ می‌نمود. یک روز بی‌مقدمه وارد آسایشگاه شد و رفت سراغ کمد شخصی‌اش ؛ به آرامی در کمد را باز کرد. تمام وسایلش را چید روی زمین و گفت: «بچه‌ها ! هرکس هرچه می‌خواهد بردارد برای یادگاری!» گرمکن ورزشی، ساعت مچی، تقویم ، انگشتر عقیق ، مهر و سجاده کوچک، تمام دارائی حاجی بود. بچه ها با دیدن این صحنه بغض کردند و … 🍃🌷 @ghafeshgh 👈👈