🔹اولین روز از بهار سال ۱۳۴۲ همزمان با شکوفایی گل های بهاری خداوند به خانواده ی ربانی دو پسر عطا کرد. هر دو در زیر سایه ی مهربانی مادر و تربیت دینی پدر رشد کردند و بالیدند. 🔹 احمدرضا یکی از آن دو بود که دست تقدیر هفده سال بعد او را برای ایفای رسالت حسینی از برادر دوقلویش جدا کرد و برادر ماند تا ایفای رسالت زینبی کند. 🔹ایمان به خداوند در وجود او چنان شجاعتی ایجاد کرده بود که از نوجوانی در برابر منکرات، قد علم کرده و مخالفت می کرد تا جایی که در آخرین سال دبستان با معلم درسش که بر ضد روحانیت حرف زده بود درگیر شد و در سال های قیام نهضت انقلابی بی باکانه در برابر عوامل رژیم می ایستاد. 🔹 با پیروزی انقلاب او که در سر اندیشه ی حفظ آرمان های امام را داشت به سپاه پاسداران پیوست و پس از طی دوره های مختلف آموزشی به فرمان رهبر خود راهی کردستان شد. احمدرضا دل از دنیا کنده و در فکر عقبی بود. 🔹 او به نماز اول وقت عشق می ورزید و تلاوت کلام وحی مونس تنهایی هایش بود. 🔹شجاعت، صداقت، خوش خلقی و ساده زیستی مزین اخلاق او گشته و به سبب مدارا با مردم و مهربانی هایش، مورد علاقه ی اطرافیان بود. احمدرضا که با نگاهش به لب های امام، منتظر فرمانی بود تا اجابتش کند. 🔹درپی دستور ایشان مبنی بر آموزش نظامی همگان، در چند مسجد به عنوان مربی نظامی نیروهای خبره تربیت می ساخت و با شروع جنگ تحمیلی بی وقفه راهی جنوب ایران شد. 🔻 سرانجام آن دلاور مرد عرصه ی جهاد در همان ماه های اول جنگ در درگیری با کافران بعثی شربت شهادت نوشید و مقیم عرش الهی گشت. 🍃🔻پیام شهید: قدر این انقلاب و رهبر را بدانید. در راهپیمایی ها شرکت کنید. در نماز جمعه شرکت کنید. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈