به‌پا خیزید... 🔸امروز به چند منظور به یکی از مراکزخرید رفتم. به‌طور قطع خرید چند قلم جنس یکی از اهداف بود. اما مهم‌تر از آن به‌دلیل علاقه‌ای بود که به دیدن حضور مردم داشتم. مردمی شاد که به خیابان‌ها می‌آیند، خرید عید می‌کنند و در کنار خانواده و دوستان، روزهای پایان سال را سپری می‌کنند. برای دیدن افرادی که برای دلخوشی مردم و گرفتن کمی پول آهنگی می‌نوازند یا شعری می‌خوانند. برای دیدن ماهی‌گلی‌هایی که تنگاتنگِ هم در لگن بزرگ سفید شنا می‌کنند و دلبری، تا شاید رهگذری آن‌ها را برای سفره هفت‌سین خود برگزیند. برای تماشای انواع و اقسام سفره‌های هفت‌سین و سبزه‌های بانشاط. بین مردم بودن، حس شادی پایان سال و آغاز سال جدید و قدم زدن در هوای نسبتاً بهاری برایم هميشه شیرین بود و هست. 🔸 دیدن اوضاع فرهنگی از دیگر اهداف حضورم در یک نقطه‌ی شلوغ از تهران بود. البته نقطه‌ای که از اولین مراکز اغتشاشات بود و آمار بی‌حجابی آن نسبت به باقی جاها نسبتاً بالاتر است. در ابتدای حرکت، هوا روشن بود. با اینکه دست‌فروش‌ها هم آمده بودند و مردم هم هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شدند به‌نظر می‌رسید تعداد بی‌حجاب‌ها نسبت به گذشته کمتر شده است. این برای من جای بسی شکر داشت. لحظه‌ی ‌ اذان مغرب به مسجد رسیدم. بعد از وضو به داخل مسجد رفتم. با مسجدی شلوغ مواجه شدم که حتی جایی برای نشستن نداشتم و دیدن این صحنه بار دیگر مرا ذوق‌زده کرد. به نمازگزاران که نگاه کردم اغلب با چادرهای مشکی و مانتو بودند این نشان‌دهنده‌ی حضور رهگذران در مسجد برای نماز جماعت بود نه افرادی که پای ثابتِ مسجد هستند. تحلیلم از حضور این جمعیت، اهمیت اقامه‌ی نماز جماعت برای افرادی بود که تنها به قصد خرید به آن مرکز آمده بودند اما نماز اول وقت و حضور در مسجد را برای ساعتی برگزیدند. 🔸اما بعد از نماز وقتی وارد خیابان شدم با صحنه‌ای کاملاً متفاوت مواجه شدم. این‌بار جماعتی که کشف حجاب کرده بودند به‌شدت زیاد شد. احساس بدی داشتم، گو اینکه در یکی از خیابان‌های کشوری غیر اسلامی قدم میزنم. عدم حضور بانوان چادری و حضور حداکثری از زنانی که هم غرق در آرایش بودند و هم لباس نامناسبی به تن داشتند و سرمستانه در ملأ عام طنازی می‌کردند؛ آن‌چنان مرا متعجب کرده بود که احساس می‌کردم تنها و مستأصل مانده‌ام. با خود گفتم شاید تاریکی هوا جسارت اینان را افزايش داده است یا شلوغی خیابان و افزایش این افراد جرأتشان را افزون کرده است. حال به هر دلیلی بود سؤال اینجاست؛ این همه گستاخی و دهن‌کجیِ زنان جامعه از چه روست؟ چطور بانوان یک جامعه به‌یک بهانه‌‌ی کاملاً واهی و در عرض چند ماه این چنین بی‌پروا روسری از سر برداشته و گه‌گاه بدون لباس مناسب ظاهر می‌شوند؟ این افراد به‌راحتی خرید می‌کردند. بدون دغدغه، خود را به انواع و اقسام خوراکی‌ها دعوت می‌کردند و ظاهر و آرایششان و منطقه‌ای که برای خرید انتخاب کرده بودند نشان از فقر و گرفتاری مادی در جمهوری اسلامی نداشت، پس سخت می‌توان باور کرد که اوضاع اقتصادی، علت اصلی چنین استحاله‌ی فرهنگی‌ست. 🔸پس ریشه‌ی آن را در کجا می‌توان جستجو کرد؟ از آنجا که امر حجاب علاوه بر قانون حکومت اسلامی یک امر فرهنگی است باید ریشه را در فرهنگ جامعه جستجو کرد. قطعا چنین پدیده‌ای یک شَبه و دفعی ظاهر نمی‌شود بلکه وقوعی تدریجی در کار است. این‌چنین آشکارا ضدقانون عمل کردن و زیر پا گذاشتن عرف جامعه ریشه در چه دارد؟ به‌نظر می‌رسد برای اصلاح آن، هم باید سازوکاری فرهنگی در پیش گرفت که بدین‌ترتیب نمی‌توان انتظار نتیجه‌ای دفعی داشت و هم باید از سازوکار قانونی بهره برد. 🔸خب، این سازوکار فرهنگی چگونه است؟ یکی از راه‌کارها تذکر لسانی عنوان می‌شود. به‌یقین، مکرر گفتن و مکرر واکنش نشان‌دادن به چنین بانوانی با اصول خودش، تأثیرگذار است اما آیا امرونهی لسانی کفایت می‌کند؟ مگر نه اینکه امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر چهار اصل دارد و یکی از آن باور به تغییر در مخاطب است؟ آیا در چنین شرايطی که یک بانو بدون هیچ‌گونه پوششی بر سر، در خیابان حاضر شده و حتی روسری به دور گردن ندارد؛ این روش نتیجه می‌دهد؟ آیا وقتی ده نفر با هم با این وضع ظاهر می‌شوند؛ احتمال تواضع در آن‌ها می‌رود؟ شاید در مواردی نتیجه دهد اما ما باید به دنبال روش‌های دیگری هم باشیم. ادامه دارد...👇 @ghalamenajib