و برعکس «دستگاه‌های مسلط تبلیغاتی دنیا» سربلند می‌کنند، این نشان‌دهنده‌ی این است که یک «فرهنگی»، «سیاستی» و «راهبردی» وجود دارد که سال‌های متمادی است دنبال می‌شود. آنها حجاب را نماد یک حرکت «مذهبی» معرفی می کنند؛ در صورتی که بحث مذهب و غیر مذهب نیست؛ بحثِ این است که «سیاست راهبردىِ اساسىِ بنیانی غرب» بر «عرضه» شدن و «هرزه» شدن زن است و حجاب مخالف آن است. حتّی اگر حجاب ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی و برآمده از مذهب هم نباشد، با آن مخالفت می‌کنند. حال جمهوری اسلامی در مسئله‌ی زن باید به‌طور صریح و بدون هیچ مجامله، حرف خودش را که عمدتاً اعتراض به نگاه غربی و این نامعادله‌ی ظالمانه‌ی غربی است  بگوید. [5] بنابراین با مرور اندیشه رهبری که ما را به این دو رویکرد رهنمون می‌کند می‌توان به این نتیجه رسید که مسئله حجاب علاوه بر حکم الهی و قانون نظام اسلامی، یک امر فرهنگی بوده و بدین ترتیب موضعی فرهنگی می‌طلبد.  هرچند خضوع در برابر احکام دین و قوانین نظام اسلامی وظیفه‌ی تک تک افراد جامعه است و تخطی از قانون نیازمند برخوردی مناسب است اما به طور قطع بسترسازی برای تحقق آن لازم است. مسئله حجاب را می‌توان با جهاد تمام عیار تبیین در کنار وضع قانون حجاب به مقصد رساند و کوتاهی افراد جامعه و مخصوصا متولین امر را در این مسئله توجیه نکرد و تنها با راهکار «برخورد با بی‌حجابی» حل شده نپنداشت. ✍زينب نجیب @ghalamenajib