کدام هدف امام خمینی از انقلاب اسلامی محقق نشد؟ انقلاب اسلامی، همچون انقلاب‌های دیگر در اقصی نقاط جهان مانند فرانسه، آمریکا، شوروی، چین و ... بنابر اهداف و آرمان‌هایی شکل گرفت. این اهداف در ابعاد گوناگون تعریف می‌شود که در برخی با دیگر انقلاب‌ها مشترک است و در مواردی اختلاف دارد. این اهداف در باب استقلال، آزادی، عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض و فقر و جهل، ایجاد امنیت و رفاه، ارتقا علم و اخلاق، پیشرفت و تحول و غیره است. [1]. شاید این سؤال مطرح شود که انقلاب‌های دیگر نیز با چنین شعارهایی پا به عرصه جوامع نهادند. این اهداف انقلاب اسلامی چه فرقی با اهداف دیگر انقلاب‌ها دارد؟ در مقابل می‌توان پاسخ داد که آری! اغلب این اهداف در انقلاب‌های دیگر نیز دیده می‌شود چراکه این هدف‌ها با فطرت مردم هماهنگ است و دل انسان‌ها را متوجه خود می‌کند. اما اهداف انقلاب اسلامی فقط محدود به این‌ها نیست، استکبارستیزی از بلندترین آرمان‌های این انقلاب بوده و هست و رهبران و یاران این انقلاب، استکبارستیزی را عامل تداوم خود می‌دانند و آن را همچون نفس گرمی مدام در کالبد انقلاب می‌دمند. این باور از همان شعار توحیدی اسلام یعنی؛ لاالاه الا الله نشأت گرفته‌است و یک مسلمان، ابتدا به نفی طاغوت می‌پردازد سپس به وحدانیت پروردگار شهادت می‌دهد. از سویی دیگر به‌عنوان‌مثال، جامعه‌ی عادلانه در نگاه امامین انقلاب از اهداف میانی است و آنچه در رأس قرار دارد حاکمیت اسلام و اجرای حدود الهی است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان».(10 آذر 1389، بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی) اما باید توجه داشت؛ اولویت حاکمیت اسلام بدان معنا نیست که آن، هدفی در کنار دیگر اهداف است و باید ابتدا احکام اجرا شود؛ سپس به فکر تحقق دیگر شعارها افتاد. بلکه تمامی شعائر و وعده‌های انقلاب خمینی از دل همان اسلام می‌جوشد و تعریف حقیقی خود را فریاد می‌زند مانند مفهوم «آزادی» که در جامعه اسلامی تعریفی جدای از تعریف آزادی در غرب دارد و حتی تعریف آزادی در غرب در مختصات اسلام چیزی جز اسارت نیست و یا معنای «پیشرفت» در غرب فقط به توسعه محدود می‌شود درصورتی که در اسلام الگوی پیشرفت، همه ابعاد انسان را در نظر گرفته‌است و سیر صعودی انسان را تنها در مادیات نمی‌خواهد. بدین‌ترتیب می‌توان گفت گاهی علاوه بر وجود برخی آرمان‌ها در انقلاب اسلامی و عدم همان آرمان در غرب، با نوعی اشتراک لفظی در برخی دیگر مواجه‌ایم. به هر سو، استخراج شعائر انقلاب از دل اسلام بازمی‌گردد به نگاهِ حاکمیتی به دین و اعتقاد به جامعیت و اداء حق جامعیت آن. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «در درجه‌ی اوّل حاکمیت اسلام است؛ اصلاً انقلاب برای این به وجود آمد؛ برای اینکه اسلام حکومت کند؛ حاکمیت داشته باشد بامعنای خاص خودش». (۶ خرداد ۱۳۹۵، بیانات در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری) [2]. دشمنان از همان ابتدا شمشیر را از رو بسته و اسلام را ناتوان برای تحقق این اهداف دانستند. کمی بعد روش دشمنی خود را تغییر داده و با تئوریزه کردن این عقیده، بیان آن را بر عهده‌ی زبان اهل فکر گذاشتند و بنابراین با دوگانه‌سازی‌های پوشالی، اسلام را دین سکولار معرفی کردند. اما باید دانست «عدالت اقتصادی» در کنار «توسعه ثروت»، «عدالت» در کنار «نفی ظلم»، «علم و دانش در پیشرفت اقتصادی» در کنار «معنویت انسان»، «هویت ملی» در کنار «پذیرش تنوع آرا» و «تخصص در کنار تعهد» همیشه در دین اسلام بوده است. بدین ترتیب امام راحل از آغاز با شعار دین جلو آمد چراکه دین اسلام را سکولار نمی‌دانست و آن را در تمامی عرصه‌ها زنده می‌پنداشت. به عبارتی چنین دینی عزت را هم در دنیا و هم در آخرت برای انسان می‌خواهد و همان‌طور که برای رسیدن به سعادت ابدی نقشه راه دارد برای رسیدن به امنیت، رفاه، عدالت، رفع فقر، تبعیض، پیشرفت، تحول، ارتقا علم، سیاست و اقتصاد نیز ارائه‌کننده‌ی بهترین راه‌ها است. حتی این‌گونه نبود که امام در ترسیم نظام، جمهوری را از غرب و شرق به عاریت بَرَد و به اسلام ضمیمه کند. بلکه ازنظر ایشان خودِ جمهوری نیز از دل اسلام می‌جوشد. آری، قدم اصلی، اساسی و مهم امام، تنها عزم و اراده در جهت تحقق اسلام ناب در جامعه بود و او باور داشت اگر حاکمیت اسلام تحقق یابد دیگر شعارها و اهداف انقلاب در سایه‌ی همان حاکمیت دین قدم‌به‌قدم تا تمدن اسلامی تحقق خواهد یافت. @ghalamenajib ادامه دارد...👇