متن قابل تاملی است، ولی اینکه می‌فرمایید علم و ثروت ضرورتا و ذاتا نسبت‌شان تباین است، و همه ثروتمندان احمق، از منطر حکمی و منطقی قابل پذیرش است؟ یعنی هیچ عالم ثروتمندی، امکان وجودی ندارد؟ از حسن توجه‌تان ممنونم. نوع نگاهتان که دلالت بر طلب فهم دارد، شایسته تقدیر است. در مورد پرسشی که مطرح کردید توجه به دو مطلب ره‌گشاست. 1.مسئله در تباین بین طلب علم و طلب ثروت است. بحث من در این یادداشت بحث از عروض هر یک نسبت به دیگری نیست. تٲکید میکنم که ثقل بحث بر روی مقوله طلب است. چه‌بسا تقدیر برای شما ثروت مقدر کند، اما طلبِ شما علم باشد. مثل ثروتی که برای امام صادق علیه‌السلام در روایاتی نقل‌شده است. ۲. منظور از حُمق در اینجا، حُمق وجودی است نه حمق ارزشی. هر چند نسبت بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ارزشی بحث جذابی است. ابلیس فرمانروای جنود جهل است اما جهل ابلیس نه چون جهل جاهلانی‌است که میشناسیم. جهل ابلیس جهلی است که با آن به مقام استادی ملائکه هم می‌رسد. با عرض عذر و تقصیر، تفصیل هر دو مطلب در این مقال نگنجد🙏