🔆 پرتو هشتم👆👆 pdf
🔆آن شب، بی تاب و حیاط قدم میزد، مدام به آسمان نگاه می کرد وو به خود می فرمود "به خدا دروغ نیست، این همان شبی است که خدا وعده داده است"
آن شب، آن سحرگاه، وقتی اذان گفتند و پدر کمربندش را برای رفتن محکم کرد و با خود ترنم فرمود...
📚 ادامه دارد...
#رمان_زندگی
#آفتاب_در_حجاب 8
💝کانال قنداب ، واحد تخصصی خانواده موسسه مصاف
@ghandab