یا هو
غزلی به پیشگاه امام یازدهم(ع)
صد نبی، نذر کرد مادر دهر، تا تو سرلوحه ی زمان باشی
یازده برج، چرخ زد خورشید، تا تو مولای شیعیان باشی
تو پس از ده بهار: مهر و عروج، وارث المرسلینِ نور شدی
آمدی تا میان آن همه ظلم، اهل تاریخ را امان باشی
در مدینه شکوفه داد دلت، سامرا موسم گلاب تو بود
ای که تنها تو لایقی در شعر، معنی باغ و بوستان باشی
هیبت آسمانی ات آن روز، لرزه بر جان معتمد انداخت
نگران بود و سخت می ترسید: مقصد مردم جهان باشی
آه! ای رودها شناورِ تو، چشمه ها جویبار باور تو
لب بجنبان که همچو اقیانوس، ژرف باشی و بی کران باشی
آفتابی و نور، سایه ی تو، ماهی و آسمان طلایه ی تو
چهره بنما که صدبغل خورشید، صدغزل ماه و آسمان باشی
تو، همان صُلب شامخی که هنوز شاهراه نجات بسته به توست
تو فقط لایقی که در تاریخ، پدر صاحب الزمان باشی
#
آه، اما چه زود و ناهنگام، تلخی هشتم ربیع رسید
پرگشودی به اوج تا امروز، راز این سوگ جاودان باشی
#محمد_مرادی