شلغم!(گفت و شنود)
گفت: باز هم که دارند وعده گشایش اقتصادی از غرب زمزمه میکنند!
گفتم: بعد از اینهمه بدعهدی آمریکا و اروپا و خسارتهای فراوانی که به اقتصاد کشور وارد کردهاند دیگر چه جای دلبستن به آنهاست؟!
گفت: پس میفرمایید چه کنند؟!
گفتم: دهها راه مقابله با مشکلات اقتصادی وجود دارد. چرا به ظرفیتها و امکانات داخلی بیتوجهی میکنند؟!
گفت: زنجیرهایها مینویسند و میگویند شاید در ادامه فرصت باقیمانده دولت، بتوان با اروپا و یا ژاپن ببندیم و گشایشی حاصل شود!
گفتم: یارو رفته بود آرایشگاه سرشو بتراشه. آرایشگر چند جای کله طرف رو برید و خون انداخت و پنبه گذاشت! یارو از صندلی سلمونی بلند شد و گفت؛ دست شما درد نکنه، نصف سرمو پنبه کاشتی نصف دیگرشو میخوام خودم شلغم بکارم!