هیچ باورمان نمی‌شد در کنار یاد بود مردِ میدانمان عکس قاب شدهٔ سیدمان را بگذاریم و شمع روشن کنیم و حال حسرت آن را بخوریم که در زمان حیاتشان قدرشان را ندانستیم ، واقعاً سخت است باورش ،سخت... با رفقا نشسته بودیم و نگاهشان می کردیم ، عکس هایی از تصاویر قاب شده شان می گرفتیم و به قول رفقا آرشیو می کردیم . قبل از همه اینها بازو هایمان که نه ولی دلهایمان کمی خسته شده بود که آن هم از دل شکاک ما بود که این جمله آقا تلنگری شد ، تلنگر... تلنگری برای عدم خستگی ، تا ، شهادت روزی شود ... دعایمان این است که این تلنگر برایمان بماند و بقول امروزی ها delete نشود .... ۰۳ / ۳ / ۳ حال و هوای این پنجشنبه https://zil.ink/gharar.asheghi.ir