از وصایا و سفارشهاى امام(علیه السلام) است که به امام حسن مجتبى(علیه السلام) در حالى که در سرزمین حاضرین(۱) (نزدیک شام) هنگام بازگشت از صفین بود، نگاشت(۲)
شرح و تفسیر
این نامه از سوى چه کسى، و به چه کسى است؟
این بخش در حقیقت عنوان نامه را مشخص مى کند؛ زیرا معمولا به هنگام نوشتن نامه مى نویسند: مِنْ فُلان اِلى فُلان; یعنى این نامه از سوى فلان کَس به سوى فلان کَس نگاشته مى شود.
امام(علیه السلام) به جاى اینکه نام خود و نام فرزندش امام حسن(علیه السلام) را ببرد با ذکر اوصافى زمینه را براى اندرزهاى بسیار مهم آینده هموار مى سازد.
ابتدا شش صفت براى خود و سپس چهارده صفت براى فرزندش بیان مى فرماید که فضاى نامه را با این اوصاف کاملاً آماده و روشن و شفاف مى کند.
نخست مى فرماید: «این نامه از سوى پدرى است که عمرش رو به فناست، او به سخت گیرى زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب است (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن).
همان کسى که در منزلگاه پیشینیانِ از دنیا رفته سکنى گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد»; (مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ(۳)، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیَا(۴)، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى، وَ الظَّاعِنِ(۵) عَنْهَا غَداً).
امام(علیه السلام) با ذکر این اوصاف براى خود اهداف مختلفى را دنبال مى کند;
- نخست اینکه به فرزندش مى فهماند من با کوله بار عظیمى از تجربه که با گذشت زمان برایم حاصل شده این نامه را مى نویسم.
- دیگر اینکه گوینده اندرزها اگر تواضع به خرج دهد و از موضع بالا و آمرانه سخن نگوید، سخنانش بسیار اثربخش تر خواهد بود.
- سوم اینکه پسرش بداند به زودى پدر مى رود و باید جاى پدر بنشیند و درک این حقیقت او را براى پذیرش اندرزها آماده تر مى سازد.
← تعبیر به «فٰانِ» (که در اصل «فانى» بوده و براى هماهنگ شدن با جمله هاى بعد ″یاى″ آن حذف شده) اشاره به این است که من قسمت عمده عمر خود را از دست داده ام و در آستانه چشم فروبستن از دنیا قرار دارم؛ زیرا امام(علیه السلام) این سخن را زمانى بیان فرمود که ظاهراً عمر مبارکش از شصت گذشته بود.
← جمله «الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ» اشاره به حوادث سخت زمان و تلخ و شیرین هایى است که خواه ناخواه پیش مى آید.
← جمله «الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ» تأکیدى است بر اینکه من در سراشیبى پایان عمر قرار گرفته ام.
← و جمله «الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیَا» اشاره به غلبه حوادث بر انسان است.
← جمله «السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى» اشاره به این است که این منازلى که ما در آن مسکن مى کنیم غالباً ساخته و پرداخته پیشینیان است.
آنها ساختند و ما در آن نشسته ایم و گاه ما مى سازیم و به آیندگان تحویل مى دهیم.
← سرانجام جمله «وَالظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً» اشاره به نزدیک بودن لحظه کوچ از دنیاست; یعنى من با آگاهى از تمام این ویژگى ها و آگاهى ها قلم به دست گرفتم و مشغول نوشتن این نامه ام.
آن گاه امام(علیه السلام) مخاطب خود را بدون ذکر نام با چهارده وصف توصیف مى کند و مى فرماید: «این نامه به فرزندى است آرزومند، آرزومند چیزهایى که هرگز دست یافتنى نیست و در راهى گام نهاده است که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند (و از جهان چشم فرو بستند) کسى که هدف بیمارى هاست و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بندهٔ دنیا، بازرگان غرور، بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوه ها، قرین غم ها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است»; (إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یُدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ(۶) الاَْسْقَامِ، وَ رَهِینَةِ(۷) الاَْیَّامِ، وَ رَمِیَّةِ(۸) الْمَصَائِبِ، وَ عَبْدِ الدُّنْیَا، وَ تَاجِرِ الْغُرُورِ، وَ غَرِیمِ الْمَنَایَا، وَ أَسِیرِ الْمَوْتِ، وَ حَلِیفِ(۹) الْهُمُومِ، وَ قَرِینِ الاَْحْزَانِ، وَ نُصُبِ الاْفَاتِ، وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ، وَ خَلِیفَةِ الاَْمْوَاتِ).
نخستین وصفى که امام(علیه السلام) در اینجا براى فرزندش ـ و به بیان دیگر براى همه انسان ها ـ ذکر مى کند این است که او در این جهان به دنبال امورى مى رود که قابل وصول نیست؛ زیرا انسان دنیایى خالى از هرگونه مشکلات و ناراحتى ها و ناکامى ها مى خواهد در حالى که طبیعت دنیا آمیخته با مشکلات و رنج ها و مصائب است «الْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یُدْرِکُ».
← جمله «السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ» مفهومش این است که همه انسان ها در طریقى گام مى نهند که انتهاى آن مرگ و هلاکت است، همان گونه که قرآن مى گوید: (کُلُّ نَفْس ذَائِقَةُ الْمَوْتِ)(۱۰) و هیچ گونه استثنایى هم براى آن ذکر نمى کند.