... را که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله با آن، او را در همه جا ستوده بود شنیده بود یا با چشم خود صحنه ها را دیده بود. بدیهى است شنیدن بیعت عمومى مسلمانان با على و آن سخنان بسیار روشن از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) این فریضه قطعى را براى معاویه فراهم ساخته بود که در نخستین فرصت با امام بیعت کند و در برابر او تسلیم شود; ولى معاویه دروغ هایى به هم بافت و بر خلاف خواسته مسلمانان قیام کرد و از مردم شام براى خود بیعت گرفت(۱۵) و سنگ زیربناى تفرقه و جدایى در میان مسلمانان را که مایه جنگ هاى داخلى شد نهاد. آن گاه امام با صراحت به او مى گوید: «آیا بعد از روشن شدن حق چیزى جز گمراهى آشکار وجود دارد و آیا بعد از بیان واضح چیزى جز مغلطه کارى و شبهه افکنى تصور مى شود؟»; (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ الْمُبِینُ، وَ بَعْدَ الْبَیَانِ إِلاَّ اللَّبْسُ؟(۱۶)). چه گمراهى از این آشکارتر که بیعت عام مسلمانان را نادیده بگیرد و کسى که تا آخرین لحظه پیروزىِ اسلام، خودش و خاندانش در صفوف کفر و دشمنان بوده بخواهد بر جاى پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله تکیه زند و لباس خلافت او را در تن بپوشد. به گفته ابن ابى الحدید اگر ما سخنان شیعه را درباره نصب على(علیه السلام) به خلافت در را قبول نکنیم ـ که نمى کنیم ـ پیامبر سخنان فراوانى در هزار مورد درباره على علیه‌السلام بیان فرمود که مقدم بودن او را بر سایرین روشن مى سازد; از جمله اینکه فرمود: «حَرْبُکَ حَرْبى; جنگ با تو جنگ با من است» و فرمود: «أنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ أللّهُمَّ عادِ مَنْ عاداهُ وَ والِ مَنْ والاهُ; من با کسى که با تو سر جنگ داشته باشد سر جنگ دارم و با هرکَس صلح کنى صلح مى کنم خداوندا! آن کَس که او را دوست دارد دوست بدار و آن کَس که او را دشمن دارد دشمن بدار»(۱۷) آیا همه این امور را نادیده گرفتن و به فراموشى سپردن چیزى جز ضلال مبین است؟! جمله امام «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ ...» برگرفته از تعبیر قرآن مجید است که در سوره یونس بعد از بیان نعمت هاى واضح خداوند مى فرماید: (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ).(۱۸) در ذیل نامه ۱۶ (جلد نهم همین کتاب) این جمله را از حسن بصرى نقل کردیم که مى گفت: چهار چیز در معاویه بود که حتى اگر تنها یکى از آنها را داشت، موجب هلاکت (اخروى) وى مى شد: نخست اینکه امر حکومت را با شمشیر 🗡 به دست گرفت در حالى که بقایاى صحابه و صاحبان فضیلت که از او برتر بودند وجود داشتند. دوم اینکه فرزند شراب🍷 خوارش را که لباس ابریشمین مى پوشید و طنبور 🪕 مى زد، خلیفه بعد از خود کرد. سوم اینکه ادعا کرد زیاد برادر من است در حالى که پیغمبر فرموده بود: فرزند به پدر رسمیش ملحق مى شود و نصیب فرد زناکار سنگ است. چهارم اینکه حجر بن عدى (آن مرد پاک ایمان) را به قتل رساند.(۱۹) آن گاه امام(علیه السلام) براى تأکید و توضیح بیشترى درباره آنچه پیش از این بیان کرده است مى فرماید: «بنابراین از اشتباه کارى و غلط هایى که در آن است بپرهیز؛ زیرا از دیر زمانى فتنه پرده هاى سیاه خود را گسترده و ظلمتش بر دیده هایى پرده افکنده است»; (فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَ اشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا(۲۰) أَغْدَفَتْ(۲۱)جَلاَبِیبَهَا(۲۲) وَ أَغْشَتِ(۲۳) الاَْبْصَارَ ظُلْمَتُهَا). تعبیر به «شبهه» ممکن است اشاره به اشتباه افکنى معاویه😈 در مورد خون عثمان باشد که آن را به على(علیه السلام) بدون هیچ دلیلى نسبت مى داد و جمله «اشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا» نیز مى تواند اشاره به همین موضوع باشد که معاویه این شبهه افکنى را گسترش داد تا در تمام شام شایع شد. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از جمله مزبور این است که از شبهه بپرهیز و همچنین از آثار ناشى از شبهه و یا اینکه از شبهه بپرهیز و از اینکه آن را همچون لباسى در بر کنى و همه جا از بهانه خون خواهى عثمان براى پیشبرد اهداف نامشروعت بهره گیرى.(۲۴) منظور از «فتنه» همان اختلاف و شکافى است که معاویه در جهان اسلام افکنده بود; نخست از شامیان براى خون خواهى عثمان بیعت گرفت و مدتى بعد، براى خلافت و آنها را از خلیفه به حق مسلمانان جدا ساخت. در مسأله خلافت بدعتى که سابقه نداشت ایجاد کرد و به دنبال او سایر بنى امیّه همان طریقه نادرست وى را در پیش گرفتند و خلفا را یکى بعد از دیگرى به زور تعیین کردند و بر مسلمانان تحمیل نمودند که اوّلین پایه شوم آن بیعت گرفتن براى فرزندش یزید (علیه اللعنة) بود.