۴. بعد فرمود: ولکن من را که این‏طور می‌بینی، همیشه متوجه‏ حقوقی که به مال من تعلق می‌گیرد هستم... پس بین روش من و روش پیغمبر اختلاف اصولی و معنوی نیست. و لهذا در حدیث است که در زمان امام صادق علیه‌السلام خشکسالی پیدا شد. امام صادق علیه‌السلام به ناظر خرج خود فرمود: [برو گندم‌های ذخیره ما را در بازار بفروش، از این پس نان خود را به طور روزانه از بازار تهیه می‌کنیم؛ و نان بازار از گندم و جو با هم تهیه می‌شد.[ اسلام نمی‌گوید نان گندم بخور یا نان جو و یا گندم و جو را با هم مخلوط کن؛ می‌گوید روش تو باید در میان مردم مقرون به و و احسان باشد. حال ما از این اختلاف روش رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله و امام صادق علیه‌السلام بهتر به روح اسلام پی می‌بریم. اگر امام صادق علیه‌السلام این بیان را نمی‌کرد و توضیح نمی‌داد، ما آن جنبه از عمل رسول خدا را که مربوط به مقتضیات عصر آن حضرت است جزء دستور اسلام می‏‌شمردیم و بعد به ضمیمه آیه 21 از سوره احزاب که می‌فرماید به پیغمبر تأسّی کنید، صغری‏ و کبری‏ تشکیل می‌دادیم و تا قیامت مردم را در زیر زنجیر می‌کشیدیم، ولی بیان امام صادق علیه‌السلام و توضیح آن حضرت و اختلاف روش آن حضرت با روش پیغمبر درس آموزنده‏ای است برای ما، و ما را از جمود و خشکی خارج می‌کند، به روح و معنا آشنا می‌سازد. البته در اینجا امام صادق علیه‌السلام شخصاً بیان دارد. اگر هم بیانی نمی‌داشت باز خود ما باید اینقدرها تعقل و قوّه اجتهاد داشته باشیم، اینها را متناقض و متضاد و متعارض ندانیم. این جمود مخصوصاً در اخباریین زیاد است که حتی شُرب دخان 🚭 را منع می‌کنند. علیهذا یکی از طرق حل تعارضاتی که در سیرت‌های مختلف است، به اصطلاح حل عُرفی و جمع عُرفی است که از راه اختلاف مقتضیات زمان است. حتی در حل تعارضات قولی نیز این طریق را می‌توان به کار برد، گو اینکه فقهای ما توجه نکرده‌اند. یک مثال دیگر: به علی علیه السلام عرض کردند درباره این حدیث که‏ «غَیرُوا الشَّیبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیهودِ». علی علیه السلام خودش این حدیث را روایت می‌کرد ولی عمل نمی‌کرد، یعنی خودش رنگ نمی‏‌بست و خضاب نمی‌کرد. علی علیه السلام فرمود: این دستور، مخصوص زمان پیغمبر است؛ این تاکتیک جنگی بود که دشمن نگوید اینها یک عده پیر و پاتال هستند، یک حیله جنگی بود که رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله به کار می‌برد ولی امروز «فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ»... حال اگر سیرت علی نبود و توضیح علی نبود، ما می‌گفتیم پیغمبر فرمود ریش‌ها را خضاب کنید، تا قیامت به ریش مردم چسبیده بودیم که حتماً باید ریش‌ها را رنگ ببندید؛ پس این خود یک طریق حل تناقض است. البته این کار مطالعه کامل لازم دارد. یکی از علمای مطلع که مستقل فکر می‌کرد، یادم هست که درباره اخبار تفویض که خیلی قرع سمع هم می‌کند که چگونه خدا اختیارات می‌دهد (مثل اختیارات وزیر دادگستری) می‌گفت مثلاً... [1] این نکته را باید بدانیم که یک عده مسائل داریم که این مسائل روح تعلیمات دین است، دستورهای کلی الهی است. اینها به هیچ نحو قابل تغییر و تبدیل نیست، ناشی از مصالح کلی و عالی بشریت است، تا بشریت هست این دستورها هم هست، بشر از آن جهت که بشر است باید این دستورها را به کار بندد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [۱]. [یادداشت استاد به همین صورت است.] ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -