#داستان_راستان ۳۷
بزنطی
احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی، كه خود از علما و دانشمندان عصر خویش بود، بالاخره بعد از مراسله های زیادی كه بین او و
#امام_رضا علیه السلام ردّ و بدل شد و سؤالاتی كه كرد و جوابهایی كه شنید، معتقد به امامت حضرت رضا علیهالسلام شد.
روزی به امام گفت: «من میل دارم در مواقعی كه مانعی در كار نیست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حكومت اشكالی تولید نمی كند شخصاً به خانه ی شما بیایم و حضورا استفاده كنم. » .
یك روز، آخر وقت، امام رضا علیه السلام مَركب شخصی خود را فرستاد و بزنطی را پیش خود خواند. آن شب تا نیمه های شب به سؤال و جوابهای علمی گذشت. مرتبا بزنطی مشكلات خویش را می پرسید و امام جواب می داد. بزنطی از این موقعیت كه نصیبش شده بود به خود می بالید و از خوشحالی در پوست نمی گنجید.
شب گذشته و موقع خواب شد.
امام خدمتكار را طلب كرد و فرمود: «همان بستر شخصی مرا كه خودم در آن می خوابم بیاور برای بزنطی بگستران تا استراحت كند. » .
این اظهار محبت، بیش از اندازه در بزنطی مؤثر افتاد. مرغ خیالش به پرواز درآمد. در دل با خود می گفت الان در دنیا كسی از من سعادتمندتر و خوشبخت تر نیست.
😇 این منم كه امام مركب شخصی خود را برایم فرستاد و با آن مرا به منزل خود آورد.
☺️ این منم كه امام نیمی از شب را تنها با من نشست و پاسخ سؤالات مرا داد. بعلاوه ی همه ی اینها این منم كه چون موقع خوابم 🛏 رسید امام دستور داد كه بستر شخصی او را برای من بگسترانند.
❓ پس چه كسی در دنیا از من سعادتمندتر و خوشبخت تر خواهد بود؟
😇 بزنطی سرگرم این خیالات خوش بود و دنیا و مافیها را زیر پای خودش می دید.
ناگهان امام رضا علیه السلام در حالی كه دستها را به زمین عمود كرده بود و آماده ی برخاستن و رفتن بود، با جمله ی «یا احمد» بزنطی را مخاطب قرار داد و رشته ی خیالات او را پاره كرد، آنگاه فرمود:
«هرگز آنچه را كه امشب برای تو پیش آمد مایه ی فخر و مباهات خویش بر دیگران قرار نده؛ زیرا صعصعة بن صوحان كه از اكابر یاران علی بن ابیطالب علیه السلام بود مریض شد، علی به عیادت او رفت و بسیار به او محبت و ملاطفت كرد، دست خویش را از روی مهربانی بر پیشانی صعصعه گذاشت، ولی همینكه خواست از جا حركت كند و برود، او را مخاطب قرار داد و فرمود: این امور را هرگز مایه ی فخر و مباهات خود قرار نده. اینها دلیل بر چیزی از برای تو نمی شود. من تمام اینها را به خاطر تكلیف و وظیفه ای كه متوجه من است انجام دادم، و هرگز نباید كسی این گونه امور را دلیل بر كمالی برای خود فرض كند. » [¹]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . بحار ، جلد 12 / صفحه 14
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚
@ghararemotalee
╰───────────