بنابراین جوابی كه عبد اللّه محض به این نامه نوشت اصلاً به دست ابو سلمه نرسید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . می دانید هیزم كِش ها ریسمانشان را دو لا و سپس پهن می كنند، بعد می روند هیزمها را می كَنند و روی این ریسمان می ریزند و وقتی به اندازه ی یك بار شد، ریسمان را گره می زنند و بار درست می كنند. حال اگر كسی اشتباه كند، بجای اینكه هیزمهایی را كه جمع كرده روی ریسمان خودش بریزد، روی ریسمان دیگری بریزد، دیگری می آید محصول كار او را می برد. حضرت این شعر را خواند:
اَیا موقداً ناراً لِغَیْرِكَ ضَوْءُها
وَ یا حاطِباً فی غَیْرِ حَبْلِكَ تَحْطِبُ
[ ای كه آتش 🔥 روشن كرده ای؛ اما دیگری از نورش استفاده می برد، هیزم جمع كرده ای؛ اما روی ریسمان دیگری ریخته ای و دیگری جمع می كند و می برد.
[2] . مسعودی یك مورخ است و در اینكه شیعه باشد یا سنی، به مفهومی كه ما امروز می گوییم شیعه، قطعاً سنی است، چون ما ملاك تشیع و تسنن را قدر مسلّم این می دانیم كه در مسأله ی خلافت، أبو بكر و غیره غاصب هستند، در حالی كه او یك احترام فوق العاده ای برای خلفا قائل است، ولی در عین حال نسبت به ائمه علیهمالسلام هم خیلی احترام قائل است. یك كتابی نیز به او نسبت می دهند به نام «اثبات الوصیّة» . ظاهر این است كه سنی است ولی به هر حال مسعودی از مورخین درجه اول اسلام است.
[3] . مسأله ی لباس سیاه، آن طور كه نوشته اند، به همان عزای یحیی بن زید مرسوم بود.
[4] . در آن هنگام عده ی زیادی از خراسانیها به عراق آمده بودند، و همانها بودند كه به بنی العباس كمك دادند كه با عده ای از اعراب قیام كردند.
│📚
@ghararemotalee
╰๛-------------------------------