چه الماس نهفته زیر خاک، گردید هویدا مثالِ دُر ، به زحمت گشته پیدا یکی نازد انار سرخِ یاقوتی به باغش خیار سبز خلتاوا ، چه مزه کرده کامش شنیدم از ده آباد نام انگور از کلامش اریسمان نام گندم بود و ورزش بر زبانش یکی با نام گل شد شهره اش خارج ز استان نگو روستا بگو یک باغ، گلستان نگفتن از هویج و طالبی یا دارِ قالی چه گویم زعفران و پسته های خوب و عالی هرآنچه گفته بودند در کویر ، دیدم ندایش چو پرچم مال ایران است و، جانها هم فدایش اریسمان و ده آباد و فمی یا باغِ گلها همه جمعند به بادرود، برده دلها ولی افسوس که محصولش، فلک را کر نموده ز قیمت مفت ز دستش، در نموده انار باغ ما را برده اند با قیمت مفت زترسِ پول آن، کفشش کنم جفت نگویم طالبی را خوار کردند به نصفِ نصف قیمت ، بار کردند خیار خلتاوا خیلی لذیذ است ثمن های سم و بذر هم عزیز است چرا جای کشاورز، سود آن دلال کند جمع برای قیمتش تا سر شود خم نگو از قطعِ برق و آب به تابستان عزیزم کشاورزم، کشاورزم، غریبم مرتضی گیاهی ده آبادی (خادم) http://eitaa.com/ghariat 🆔 @ghariat قریه العباد