«پيرمردى نزدیک آمد و خطاب به اسیران کربلا گفت: حمد خداى را كه شما را كشت و به هلاكت رسانيد و شهرها را از مردان شما راحت كرد، و یزید را بر شما تسلط داد. امام علىبنالحسين {عليهالسلام} در پاسخ به او فرمود: «اى پیرمرد آيا قرآن خواندهاى؟!» مرد گفت: آرى. امام فرمود: آیا اين آیه را میشناسی: {قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبی؛ بگو از شما مزدى جز دوستی نزدیکانم را نمىخواهم؟} آن مرد گفت: آری، اين آيه را خواندهام. امام سجاد فرمود: نزدیکان و خويشاوندان پيامبر مایيم. امام پرسید: آيا در سوره بنیاسرائيل خواندهاى: {وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»؛ حقّ ذَوىالقربى را بده؟} آن مرد گفت: آری خواندهام. امام فرمود: «قُربى» ما (اهل بیت) هستيم اى مرد. امام سپس فرمود آيا اين آيه را خواندهاى: {وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى؛ و بدانيد آنچه غنيمت گرفتيد از هر چيز، پس براستى خمس آن براى خدا و رسول و ذى القربى است.} پیرمرد گفت: آرى خواندهام. امام فرمود: «قُربى» مایيم اى مرد. امام دوباره پرسید: آيا اين آيه را خواندهاى: {إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ همانا خدا اراده فرمود كه رجس و پليدى را از شما اهل البيت ببرد، و تطهيرتان كند در كمال تطهير} آن مرد گفت: بله خواندهام. امام فرمود: اى مرد، ماييم اهل البيت كه خدا تنها ما را به آيه تطهير مخصوص داشت.
راوى گويد: آن پیرمرد ساكت باقى ماند در حالى كه پشیمان بود از آنچه گفته و سپس با تعجب پرسید: شما را به خدا آیا شما همان اهل بیت پیامبر هستید؟ امام سجاد فرمود: سوگند به خدا كه ما همانها هستيم، سوگند به حق جدمان رسول الله (صلّى الله عليه و آله)، كه بدون ترديد ما همانهایيم. پیرمرد گريست و عمامه بر زمين زد، بعد سر را به آسمان برداشت و گفت: خداوندا من از دشمنان آل محمّد از جن و انس بيزارم. بعد عرض كرد: آيا برايم جاى توبه هست؟ امام فرمود: «آرى، اگر توبه كنی خدا توبهات را مىپذيرد و تو با ما خواهى بود.» عرض كرد: من توبه کردم.
یزید پس از شنیدن این خبردستور قتل پیرمرد رو میده .
-لهوف ِسید بن طاووس-