تفیلین را بر دست و سر میبندم. افکار پراکندهام را سامان میدهم و تمرکز میکنم. از خواندن تفیلای شحریت که فارغ میشوم، قصد خواندن تورات میکنم:
«چون به شهری نزدیک شدی تا با آن جنگ نمایی آن را برای صلح ندا کن. و اگر جواب بدهد، و دروازهها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قوم که در آن یافت شوند، به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند. و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن. و چون یَهُوَه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یَهُوَه خدایت به تو دهد، بخور. به همۀ شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امتها نباشند، چنین رفتار نما، اما از شهرهای این امتهایی که یَهُوه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذینفس را زنده مگذار؛ بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِزّیان و حِوّیان و یبوسیان را، چنانکه یَهُوَه، خدایت، تو را امر فرموده است، بالکل هلاک ساز.¹
آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابلۀ ما برای جنگ کردن در یاهَص بیرون آمدند. و یَهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. و تمامی شهرهای او را در آن وقت گرفته مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم. لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم، برای خود به غارت بردیم. از عروعیر که بر کنارۀ وادی اَرنون است، و شهری که در وادی است، تا جِلعاد قریهای نبود که به ما ممتنع باشد. یَهُوَه خدای ما همه را به ما تسلیم نمود.²» این قسمتها را خیلی دوست دارم. صبحهایی که این بخش را میخوانم انرژیام برای انجام کار بیشتر میشود.
صبحانهام را میخورم. به قصد رفتن به بیمارستان از خانه خارج میشوم. سه عمل تعویض دریچه قلب دارم. اینجا همه چیز فرق دارد. اگر در کشور دیگری بیمار نیازمند دریافت عضو باشد، باید منتظر اهداکننده بمانند، شاید پیدا شود. در اسرائیل اما کافی است یک اسرائیلی نیاز پیدا کند، فوری کارها برای عملش انجام میشود! جای تعجب ندارد. بانک اعضای بدن اسرائیل خیلی بیشتر از ساکنانش عضو قابل استفاده دارد.
افتخار میکنم به خودم که نقش مهمی در تأمین آن عضوها دارم. تا حالا کلیه هزار تا غیریهودی و نزدیک صد دریچه قلب برای ذخیره در آن بانک از بدنشان خارج کردهام. هربار که کلیهای از بدن بیجان یکیشان خارج میکنم شور و شعف خاصی در سلول سلولم به وجود میآید. اگر خودشان حالیشان نیست، ما حالیشان میکنیم که ما برتریم. غیر ما انسانی نیست. آنها حیواناتی شبه انسانند که اگر اطاعت ما را نکنند، به فرمان خدا، باید کشته شوند. این حق ماست که از آنها هرطور که دوست داریم استفاده کنیم. چه پوستشان را برای پیوند جدا کنیم. چه اعضای درونی قابل نگهداریشان را بیرون بکشیم. چه با فسفرِ سفید آنها را برای خدا قربانی کنیم.
¹سفر تثنیه، 20: 10-17.
²سفر تثنیه، 2: 32-37.
نام برخی کلمات:
تِفیلین
به تسمه نوار چرمی و جعبهٔ کوچکِ همراه آن که وسیلهای نیایشی در دینِ یهود است گفته می شود و هنگام نماز و دعا بر دست و سر میبندد. (برای افراد مذکر بالای ۱۳ سال است.)
تفیلای شحریت،
نماز صبح در ادبیات یهود.
تثنیه،
نام آخرین کتاب تورات است.
#ارسالی
#اثر_دانشجویی سرکار خانم صباحی دانشجوی دانشگاه الزهرا سلام الله علیها
@Manodaneshjooham