تو از فریادها، شمشیر‌های صبح پیکاری که در شب‌های دهشت تا سحر با ماه بیداری تو دهقان زاده از فضل پدر مهری ست در جانت که می‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد که بالیدندند بر دستت کبوتر‌های بسیاری چه خوش رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری دلت را سر به زیری ها، سرت را سربلندی هاست خوش آن معنا که بخشیده است چشمانت به سرداری ز ما در گریه‌های نیمه شب یاد آور‌ای همدرد تو از شمشیرها، لبخند‌های صبح دیدارى