طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین! که چون حسن، به کرامت در این قبیله، سری به خَلق و خُلق: محمد، کلام و نام: علی به تو رسیده، چه میراث‌های پُرگهری چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی که از مقابل چشم حسین، می‌گذری چقدر قلب تو، مجنون عشق خون خداست چقدر لایق لیلاست، این چنین پسری تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری به سوی کرببلا، راهیَ ست، قافله‌ای خوشا به حال سوارانِ با تو، هم‌سفری اذان بگو، که نماز وصال یاران است بگو، که نام علی را به کربلا ببری چگونه شِبه نبی! در کمین جان تو اَند؟ «تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری» رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه: که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری برای قلب پریشان مادران شهید علی‌ِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری سلام کردم و باور نمی‌کنم، آقا! که این سلام مرا هم، به پاسخی نخری @GhasemSarafan