🌸💐 داستان شب 💐🌸 سلام و تحیت؛ شبتون بخیر وشادی؛ وجودتون‌مملو از نشاط و محبت و خاطرات خوش با خانواده...؛ الهی آمین ................................. داستان امشب را تقدیم میکنم. ۱۴۰۳/۰۱/۲۹ "جریمه کسب حرام " بزرگان پند و عبرت آورده اند : در عهد ماضی مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌طوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ و البته همیشه دست به دعا داشت...! روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بخدا قسم حاضرم...! اما داستان مرد بیمار به این طریق بود که ، در بصره بیماری_وبا آمد ؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب لیمو است...! این مرد داستان ما ، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت...! چون مشتریانش زیاد شد ، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد...! مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی...! عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی ! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی...! می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد...! پیرمرد بیمار به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدرجان داد...! ................................ بله عزیزانم؛ مال حرام یا شبهه ناک جمع میشود و جمع میشود تا یک جایی بلای جان آدم میشود و البته این نتیجه دنیایی آن است و نتیجه عقبائی آن بسیار علیم و دردناک است...؛ قرآن میفرماید وای به حال کم فروشان .چه بدانند و چه خودشان را به نادانی بزنن...! علاوه بران نفرین مردم همواره دامنگیر آنها خواهد شد و حق الناس است...! حالا یک سوال: البته کاسب خوب داریم و کاسب بی ملاحظه و بی انصاف و مروت هم بسیار داریم. وای بر بازار ایران و بر برخی کاسبای ایرانی...❌🔥🔥🔥خسرالدنیا والآخره... شبتون خوش و آرام مراقب خودتون و عزیزانتون باشید. 🍃🌸🌻🌺🌻🌸🍃 https://eitaa.com/ghemie_313