قصه ظهر جمعه.mp3
6.78M
قصه امروز: آدم برفی سخنگو راوی: ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ بخشی از چکامه زیبای آرش کمانگیر سروده سیاوش کسرایی به مناسبت نزول اولین برف در چند سال اخیر شهر و دیارم سبزوار ··✦❁💠❁✦•‏​‏· برف می بارد برف می بارد به روی خار و خارا سنگ. کوه ها خاموش، دره ها دلتنگ؛ راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ... بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی، یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد، رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان، ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟ آنک، آنک کلبه ای روشن، روی تپه، رو به روی من ... در گشودندم. مهربانی ها نمودندم. زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز، در کنار شعله ی آتش، قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز: ...« گفته بودم زندگی زیباست. گفته و نا گفته، ای بس نکته ها کاینجاست. آسمان باز؛ آفتاب زر؛ باغ های گل؛ دشت های بی در و پیکر؛ سر برون آوردن گل از درون برف؛ نرم رقص ماهی در بلور آب؛ بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛ رقص گندم‌زارها در چشمه ی مهتاب؛ آمدن، رفتن، دویدن؛ عشق ورزیدن؛ در غم انسان نشستن؛ پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن؛