گوش این شهر چرا کَر شده است امشب هم هلهله هر طرف از سر شده است امشب هم معتمد بر جگر زخمی من می خندد ماجرایی که مُکرر شده است امشب هم فرصتی نیست عزادار غم ِ خود باشم یا که شمع شب تار حرم خود باشم نا. ندارد در و دیوار که بر من گِرید نفسی هست مگر، محتشم ِ خود باشم؟؟ غل و زنجیر سراپای تنم چسبیدند حلقه‌ها. سخت به روی بدنم لغزیدند اثر ضربه ی شلاق ستم را مردم در پسِ پارگی ِ پیرهن من دیدند باز بر جان ِ من ِ «اِبْنِ علی » افتادند نُهمینم من از این قوم‌ که زَهرم دادند اوج مظلومیتَم بود که هنگام ِ پَر و بال کوبیدنم این بند زِ من نَگْشادند بارها خون تنم دور و برم پاشیده مُهره ی گردن و گاهی کمرم پاشیده ولی اینبار به لطف ِ شَرَرِ تلخیِ زهر!! هر طرف پاره ای از این جگرم پاشیده چشم بردار ز ِمن بال وپرم می لرزد باز با دیدن اشکت جگرم می‌لرزد ایستادی به قنوت آجرک الله. ولی شانه های تو ، نبینم پسرم می لرزد تو و فریاد دلِ منتظران از امروز... کار تو سخت شُدای ماه نهان از امروز روی دوش تو فتاد امر امامت ، اصلأ شده ای حکمت ِ الغوث و امان از امروز یک‌ دل سیر عزاداری مادر باتو روضه ی مقتل شاهنشه بی سر با تو شرح و تفسیر بر این غیبت ممتد با من غربتی تلخ و نفس گیر ، دلاور ، با تو آخرین ماه بنی فاطمه ای، شهزاده در رکابت همه خوبان شده اند آماده قرن ها چشم به راهی به خدا آسان نیست آه از این غیبتِ طولانی ات آقا زاده عجل لولیک الفرج به حق سیدتنا المظلوم ،الزینب الکبریٰ