به زبان ساده دوازده سال قبل (مهر ۱۳۸۹) لطیفه‌ای برگرفته از یک واقعیت در نیویورک روي خروجي يكي از سايتهاي اينترنتي قرار گرفته و در فاصله‌اي كمتر از ۳۶ ساعت به پربيننده‌ترين مطلب با ميليونها مراجعه‌كننده تبديل شد. 🔸آن واقعیت این بود، در پارک مرکزی نیویورک سگی به‌ کودکی حمله می‌کند، مردی که شاهد حادثه بود برای نجات کودک، خود را به‌ روی سگ می‌اندازد و او را خفه می‌کند. ... خبرنگار نیویورک تایمز که ماجرا را از نزدیک می‌بیند به‌ مرد می‌گوید: فردا تیتر اول نیویورک تایمز این است: "مرد شجاع نیویورکی جان پسری را نجات داد". 🔹مرد در جواب خبرنگار می‌گوید: "من نیویورکی نیستم" خبرنگار می‌گوید پس تیتر میزنیم: "آمریکایی قهرمان جان پسری را نجات داد".‌ مرد می‌گوید: "ولی من آمریکایی نیستم، پاکستانیم". 🔸فردا تیتر نیویورک تایمز این چنین شد: "یک مسلمان متعصب سگی را در پارک مرکزی خفه کرد! اف‌بی‌آی احتمال می‌دهد القاعده در این جنایت دخیل باشد". 🔹در جنگ روایتها، رسانه ها هستند که نقش محوری را در هدایت ذهنها به سمت دلخواه بر عهده دارند و در واقع برداشت از روایت توسط مخاطب رسانه، همان برداشتی خواهد بود که صاحبان رسانه میخواهند. 🔸یک مثال دیگر از یک حادثه یکسان در ایران و مثلا انگلستان: خبر؛ فرزندان فلان مقام بلندپایه سیاسی در انگلستان به دلیل فساد مالی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. آنچه رسانه های لندن نشین از این حادثه روایت میکنند؛ سیستم قضایی انگلستان بدون هیچ ملاحظه ای با فساد در هر سطحی که باشد برخورد میکند. خروجی این روایت برای جامعه آرامش بخش و ایجاد سرمایه اجتماعی میکند. 🔹حال اگر همین خبر در ایران اتفاق بیفتد، یعنی برخورد دستگاه قضایی با فساد فلان مقام مسئول یا بستگانش، روایت رسانه های معاند!، فراگیری فساد در ایران، القای به مخاطب که از بالا تا پایین همه غرق در فساد هستند. / اینگونه روایت از چنین حادثه‌ای با جامعه چه می‌کند؟/ ✍ حمید جعفری 🇮🇷ققنوس وطن👇 https://eitaa.com/joinchat/2044133619Ce329b51282