فهم بسیج آسان غیرممکن است، آسانش همان بسیجی بی ترمز، میگفتی خط اول دشمن را بگیر، تدارکات دشمن را هم گرفته بود، تا عاقلان آمدند پل بسازند، دیوانه زد به آب و رفت، غیرممکنش ، بی نام و نشان، از همه جا و همه صنف، کوهها را از جا می کند، بزرگترین فرماندهان نظامی دنیا را متحیر می کرد، رمزی بود بین خدا و اشک شبانه بسیجی.