خیس است خـیالٍ شهـر ! و این حوصله‌ی زمـین است که دو شرح فــراق تــو ، هـر صبح و شب‌ ، از سمـتِ چشـمـانِ من .... آفتابِ کـورترینِ نقطه‌هـایِ زمـین ؛ مـن منتظـرم ! وضعِ جمعـه‌ای که تـو در رگ‌هـای زندگی جـاری می‌شــوی ؛ با همــه‌ی روزهـا فرق می‌ڪند!