#امالی_صدوق
چهارمین روایت از اولین مجلس
قَالَ قَيْسُ بْنُ عَاصِمٍ :
وَفَدْتُ مَعَ جَمَاعَةٍ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَدَخَلْتُ وَ عِنْدَهُ اَلصَّلْصَالُ بْنُ اَلدَّلَهْمَسِ فَقُلْتُ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ عِظْنَا مَوْعِظَةً نَنْتَفِعْ بِهَا فَإِنَّا قَوْمٌ نَعْبُرُ [نُعَمَّرُ] فِي اَلْبَرِّيَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ يَا قَيْسُ إِنَّ مَعَ اَلْعِزِّ ذُلاًّ وَ إِنَّ مَعَ اَلْحَيَاةِ مَوْتاً وَ إِنَّ مَعَ اَلدُّنْيَا آخِرَةً وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ حَسِيباً وَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً وَ إِنَّ لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ سَيِّئَةٍ عِقَاباً وَ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَاباً وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حَيٌّ وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَإِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لاَ يُحْشَرُ إِلاَّ مَعَكَ وَ لاَ تُبْعَثُ إِلاَّ مَعَهُ وَ لاَ تُسْأَلُ إِلاَّ عَنْهُ فَلاَ تَجْعَلْهُ إِلاَّ صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ أَصْلَحَ آنَسْتَ بِهِ وَ إِنْ فَسَدَ لاَ تَسْتَوْحِشُ إِلاَّ مِنْهُ وَ هُوَ فِعْلُكَ.
فَقَالَ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ أُحِبُّ أَنْ يَكُونَ هَذَا اَلْكَلاَمُ فِي أَبْيَاتٍ مِنَ اَلشِّعْرِ نَفْخَرُ بِهِ عَلَى مَنْ يَلِينَا مِنَ اَلْعَرَبِ وَ نَدَّخِرُهُ فَأَمَرَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مَنْ يَأْتِيهِ بِحَسَّانَ قَالَ فَأَقْبَلْتُ أُفَكِّرُ فِيمَا أَشْبَهَ هَذِهِ اَلْعِظَةَ مِنَ اَلشِّعْرِ فَاسْتَتَبَّ لِيَ اَلْقَوْلُ قَبْلَ مَجِيءِ حَسَّانَ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ حَضَرَتْنِي أَبْيَاتٌ أَحْسَبُهَا تُوَافِقُ مَا تُرِيدُ فَقُلْتُ:
تَخَيَّرْ خَلِيطاً مِنْ فِعَالِكَ إِنَّمَا
قَرِينُ اَلْفَتَى فِي اَلْقَبْرِ مَا كَانَ يَفْعَلُ
وَ لاَ بُدَّ بَعْدَ اَلْمَوْتِ مِنْ أَنْ تُعِدَّهُ
لِيَوْمٍ يُنَادَى اَلْمَرْءُ فِيهِ فَيُقْبِلُ
فَإِنْ كُنْتَ مَشْغُولاً بِشَيْءٍ فَلاَ تَكُنْ
بِغَيْرِ اَلَّذِي يَرْضَى بِهِ اَللَّهُ تُشْغَلُ
فَلَنْ يَصْحَبَ اَلْإِنْسَانَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ
وَ مِنْ قَبْلِهِ إِلاَّ اَلَّذِي كَانَ يَعْمَلُ
أَلاَ إِنَّمَا اَلْإِنْسَانُ ضَيْفٌ لِأَهْلِهِ
يُقِيمُ قَلِيلاً بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَرْحَلُ.
قيس بن عاصم مىگويد:با گروهى از قبيله بنى تميم نزد پيامبر رفتيم.هنگامى كه من وارد شدم،صلصال پسر دلهمس نيز نزد آن حضرت بود.گفتيم:اى پيامبر خدا!ما را نصيحتى كن كه از آن بهره ببريم،چرا كه ما مردمان بيابانگرد هستيم.پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله چنين فرمود:اى قيس همراه هرعزت ذلت است و همراه هرزندگى،مرگ.
درپى دنيا سراى ديگرى خواهد بود و براى هرچيزى حسابگرى وجود دارد.هر چيز نگهبانى دارد.براى هركار نيك پاداشى وجود دارد و هركار ناپسندى كيفر و عقابى.و براى هرمرگى نوشتهاى وجود دارد كه گريزى از آن نيست و مونس تو در گور خواهد بود، درحالىكه او زنده است و تو مردهاى.اگر ارجمند باشد،ارجمندت دارد،و اگر حقير باشد حقيرت خواهد نمود.از آن پس،فقط با تو محشور خواهد شد و همراه تو از گور بر انگيخته خواهد شد.از تو فقط درباره او سؤال خواهند كرد.براى اين همدم رفتار نيكو قرار بده.اگر عمل تو شايسته باشد،تو را آرامش مىبخشد و اگر ناشايسته باشد،بايد،از آن ترسيد.
گفتم:اى پيامبر خدا!مىخواهم اين سخن در ابياتى شاعرانه باشد كه ما در ميان همسايگان عربخوى بدان باليده و آن را اندوخته خود شناسيم.آنگاه پيامبر فرمان داد كه حسان به محضر او آيد.من فكر كردم كه خود كلام رسول خدا را به نظم درآورم كه چنين كردم.آنگاه گفتم:اى پيامبر خدا چند بيت شعر به ذهنم آمده كه با آنچه فرموديد همراهى دارد.
اشعارم را چنين خواندم:
از رفتارت دوست غمخوارى انتخاب كن،زيرا همين كردار همدم تو در گور خواهد بود. از هنگام مرگ تا دميدن بر صور اسرافيل در انتظار خواهى بود كه عمل تو پذيرفته شود. پس به چيزى دل مبند،مگر چيزىكه خدا را خشنود سازد چون انسان قبل و بعد از مردن همنشينى جز كردار خود،ندارد.در حقيقت انسان نزد دوستان و خويشاوندان مهمانى بيش نيست كه مدت كوتاهى مىماند و سرانجام کوچ خواهد کرد.
ج ا ص۹