دوشنبه، ۲۶ آذر تا اینجا، در راه‌اندازی کمپین و گفتمان موفق عمل کرده‌ام. انصافا این قضیه پویش [دو درجه کمتر] هم مثل آن دو تا دارد جواب می‌دهد. استانداران، ورزشکاران و هنرمندان یکی‌یکی دارند [به پویش] می‌پیوندند. حتی شهردار تهران [علیرضا زاکانی] هم تصمیم گرفت اختلافات دوران کمپین [انتخابات] را [لااقل برای مدتی] فراموش کند و بر اساس گفتمان [وفاق]، به پویش بپیوندد. فقط نمی‌دانم چرا اعضای هیأت دولت و وزرا در تاریکی می‌پیوندند؟ لااقل توی نور روز حرف بزنند که مردم بتوانند چهره‌هایشان را تشخیص بدهند و این پیوستن‌ها فایده‌ای داشته باشد. اینها را الیاس [حضرتی؛ رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت] باید مدیریت کند. اما نمی‌دانم به جای مدیریت این کارها چه کار می‌کند که این کارها را مدیریت نمی‌کند. صبح رفتم آیین تجلیل از قهرمانان و مدال‌آوران المپیک و پارالمپیک [پاریس]. برنامه در سالن اجلاس [سران] بود. موقع ورودم، ضرب‌ زورخانه‌ای زدند. فضای حماسی خوبی دست داد. عصری که فیلمش درآمد، دیدم [راه‌ رفتنم] کاملا روی ریتم بوده. البته همیشه [ورزشکاری و] روی ریتم است. در صحبت‌هایم با ورزشکاران گفتم که مانعی برای حل مشکلات کشور وجود ندارد، یا راهی پیدا می‌کنیم یا راهی می‌سازیم. حرف‌هایم طوری بود که چند نفر از ورزشکاران حاضر در سالن همان‌جا به پویش [دو درجه کمتر] ملحق شدند. در حاشیه برنامه بابت شرایط پیش آمده از مردم عذرخواهی کردم. امیدوارم سال بعد [اگر عمری باقی بود] اوضاع‌مان بهتر باشد. فردا هم تعطیل اعلام شد. چاره‌ای نیست. تعطیلی‌ها را داریم قطره‌چکانی اعلام می‌کنیم که مردم [ضمن عذرخواهی از آنها] فاز مسافرت برندارند و اوضاع از این که هست بدتر نشود. قیمت دلار اگر تا دیروز مویرگی بالا می‌رفت، حالا دیگر شاهرگی رو به بالا حرکت می‌کند. از این طرف در بازار ما دلار اوج می‌گیرد، از آن طرف در شهرهای سوریه دارد پایین می‌آید. این تحریم‌ها واقعا به [اقتصاد] ما فشار آورده‌اند. دور زدن‌شان هم دیگر جواب نمی‌دهد. اگر هم بدهد برای دورزنندگان تحریم‌ها و مخالفان برجام جواب می‌دهد نه برای مردم معمولی که هزار گرفتاری دارند [و من واقعا از آنها عذرخواهی می‌کنم]. با سرلشکر [محمد] باقری [رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران] و جمعی از مدیران مربوطه، جلسه تأمین مسکن نیروهای مسلح تشکیل شد. جلسه مفید و مختصری بود. در حاشیه جلسه راجع به مسائل مختلف و مهم دیگری هم حرف زدیم که قرار است بین خودمان بماند. از ایشان دعوت کردم به پویش [دو درجه کمتر] بپیوندد اما جواب مشخصی نداد. شاید طبق پروتکل‌های نظامی نتواند. آخر شب رفتم قدمی توی محوطه [پاستور] بزنم و ببینم دستورالعملم مبنی بر صرفه‌جویی در مصرف برق و گاز رعایت می‌شود یا نه. دیدم الحمدلله همه‌جا غرق در تاریکی است؛ از دفتر خودم گرفته تا دفتر دکتر [محمدرضا] عارف و ساختمان نهاد [ریاست جمهوری] همه جا خاموشی حاکم بود. واقعا صحنه باشکوهی بود برایم. دست‌هایم را توی جیب کاپشنم محکم‌تر فرو کردم و به برنامه فراگیر بعدی‌ام فکر کردم. خدا کند این‌بار هرچه هست اصلا و ابدا مردم را به زحمت و دردسر نیاندازد.