در بخشی از کتاب آمده است: ...«پس از مدتی در یکی از پارکینگ‌ها با جمع‌وجور کردن وسایل و تشک‌های دست دوم یک باشگاه کشتی راه انداخت. فقط مانده بود مربی کشتی که قطعاً چنین چیزی در باغ‌های کهنز پیدا نمی‌شد. مصطفی صدرزاده و امیرحسین که مدتی در مرکز شهر باشگاه می‌رفتند با مربی باشگاهشان اسماعیل خلیلی صحبت کردند و او هم پذیرفت که مربی پارکینگ باشگاه پهلوان‌پرور کهنز شود. آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب می‌آمد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکسته‌ها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما کم‌کم شد خواب و خوراک، و روز و شبمان را با آن سر می‌کردیم. سجاد به‌خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتوزن حرفه‌ای باشگاه بود. بزرگ‌تر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان می‌شد. سجاد هفتادوچهار کیلو کشتی می‌گرفت. مربی به او پیشنهاد داد که وزن کم کند و در یک وزن پایین‌تر کشتی بگیرد؛ اما سجاد رغبتی به این کار نداشت. یکی از بچه‌ها که در حال کمکردن وزن بود و خیلی به خودش فشار می‌آورد. چند ساعت به وزن‌کشی هنوز سیصد گرم اضافه وزن داشت. به سونا رفت تا دمای بالا آب اضافه بدنش را کم کند. سجاد که در تمام طول این مدت او را ترو خشک می‌کرد، با او راهی سونا شد و عرق ریخت. بعد از وزن‌کشی هم کار به درمانگاه و سرم و بیمارستان و این‌ها کشید. سجاد مثل یک پرستار از او نگهداری کرد و خودش هم به عنوان کوچ کنار تشک نشست…» . https://eitaa.com/defapressguilan خبرگزاری دفاع مقدس گیلان را در صفحه مجازی تلگرام به این آدرس دنبال کنید ↙️ 🆔https://t.me/defapressguilan