روز تاسوعا ساعت ۸ یا ۹ صبح عملیات می‌شود. یکی از دوستانش می‌گفت آتش سنگینی بود. ما در حرکت بودیم که دیدیم آقاسجاد ایستاد و شروع کرد زیر لب حرف زدن. چشمانش را هم بسته بود. ما فکر کردیم شاید ترسیده باشد. زدم پشتش و گفتم حالت خوبه؟ ترسیدی؟ چشمش را باز کرد و گفت: نه، حالم خوب است، بهتر از این نمی‌شود. ۱۰ قدم جلوتر که رفتیم، موشکی کنارشان برخورد کرده و آقاسجاد از ناحیه پهلو و پا آسیب می‌بینه. در مسیر بیمارستان هم مدام ذکر یازهرا می‌گفت و در بیمارستان شهید شد. 🌹شهید سجاد طاهرنیا 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3087728889C48c501c0dc